رمان خارجی

سقوط گربه وحشی

وقتی من نومیدی و پوچی را پذیرفتم. از همان زندان نیز مرا پذیرفت. بقیه هنوز امیدهایشان را دارند. بعضی‌ها حتی آرزوهایی هم دارند، ولی شکست خواهند خورد و سقوط خواهند کرد. بعد از چند روز یا چند سال می‌فهمند که این‌جا زندان است. این زندان دوست داشتنی. امید فقط وهمی است برای فرار از ملال. من به خاطر آن سقوط نخواهم کرد. دیگر اهمیت نمی‌دهم. من این‌طور خودم را تربیت کرده‌ام تا هیچ احساسات گول‌زننده‌ای به من اسیب نرساند. من به درون واقعیت‌های زندگی می‌روم. طوری که انگار دارم خواب می‌بینم. هم بازیگرم و هم تماشاگر. با شخصیتی دوگانه. می‌توانم از پوستم خارج شوم و خارج از بدنم به خود نگاه کنم. حالا کنار خودم ایستاده‌ام و با پوزخندی احمقانه همان‌طور که به این بدن دراز و خمیده صابون می‌زنم. خودم را تماشا می‌کنم. امروز آب حمام داغ است و اماده برای یک تغییر، دانه‌های آب به نرمی روی پوست بدنم می‌چکند. می‌توانم در خیالم دست‌های مادرم را شبیه‌سازی کنم. صدای آب تبدیل به صدای او می‌شود: «همه‌چیز درست می‌شود.» یک راحتی تصنعی. آیا واقعا همه‌چیز دوباره درست خواهد شد؟

شیوا قدمی
ایجاز
9786009729142
۱۳۹۶
۱۴۴ صفحه
۹۲ مشاهده
۰ نقل قول