رمان ایرانی

باغ رویان

شایسته تو را ندیده ولی بویت را شنیده. نگو که پرسه‌هایت را به آن طرف‌ها نبرده‌ای. وقتش همین حالاست. سلول‌های خشکیده و حس‌های رو به مرگت را زنده می‌کند. تو را به زندگی برمی‌گرداند. چاره کارت اوست. تا کی سرگردانی و حیرانی؟ خودت می‌گفتی عشق قدیمی هیچ‌وقت نمی‌میرد و زخم کهنه همیشه تازه می‌ماند...

ثالث
9786004051477
۱۳۹۶
۴۴۰ صفحه
۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جواد ماه‌زاده
خنده را از من بگیر
خنده را از من بگیر همین که روشنش کردم صدای زنی آمد که عربی می‌خواند. توی دلم صد تا فحش به هر چه عرب و نژاد صدام است دادم و خفه‌اش کردم. فکر کردم کدام بی‌غیرتی موج رادیو را گردانده تا آوار عربی گوش کند.حتم پدر نبوده که دشمن درجه یک عرب‌هاست. حواسم رفت پیش سپیده و سالومه دخترهای قرتی عمه که رقص عربی را ...
مشاهده تمام رمان های جواد ماه‌زاده
مجموعه‌ها