رمان ایرانی

بی‌خانه‌تر از باد

اصلا چی شد که اینطوری شد؟ کی کلنگ اول آوارگی من را زد؟ بابا؟ مامان؟ یا اون «مد آدامز» هنرپیشه لعنتی آمریکایی که مامان یک عمر در داغ همذات پنداری احمقانه‌اش با او، هم خودش سوخت و هم ما را سوزاند؟ چرا بعضی‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند قاصدک باشند؟ فقط به اندازه یک پوف نه چندان محکم بچسبند به ساقه‌شان و بعد از آن پوف، برای خودشان و دل خودشان و برای آرزوهایشان رها بشوند و بروند! هیچ فکر نمی‌کنند به آن تفاله‌ای که باقی می‌ماند؟ که آن ساقه تک و تنها و زشت و بی‌خاصیت چه خاکی باید به سرش بریزد؟

9786007507476
۱۳۹۶
۵۳۸ صفحه
۱۲۱ مشاهده
۰ نقل قول