نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

معصوم مرده

منیر: (به نوشین) خاله‌ات چی می‌گه؟ نوشین: چی می‌گه؟ خاله حالش خوب نیس! منیر: (می‌زند روی شکمش) این بچه مال کیه؟ نوشین: چی؟

9786008854043
۱۳۹۶
۸۰ صفحه
۹۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میثم فرهمندیان
جابر می‌گفت و چند داستان دیگر
جابر می‌گفت و چند داستان دیگر کومال جلویمان ایستاده بود. قلاده پاره کرده بود. به جایی آمده بود که هیچ‌گاه حق نداشت وارد شود. سگ بیچاره سر می‌چرخاند و با آن چشمان مرگ‌بارش به ما خیره شده بود. جوی سرخ خون را بو می‌کشید. به سوی آشور پارس می‌کرد. پارس‌هایش از سر شکم نبود. یا این‌که بخواهد کسی را بترساند. چیز دیگری تحریکش کرده بود. لش‌های ...
مشاهده تمام رمان های میثم فرهمندیان
مجموعه‌ها