نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

آگهی

(Linserzione)

لورنتسو ...اشتباه کردم با آدمی یکی شدم که عین خودم بود. وقتی خوشبختیم با کسی باشیم که شبیه خودمون نیست و اون چیزهایی را داره که ما کم داریم. به ‌جای این‌که اونو از اضطراب بیرون بیارم، خودم افتادم تو ورطه اضطراب. به نظرم می‌رسید که دارم آروم آروم تو آب تیره‌ای فرو می‌رم، عین گرداب، و دارم همه عقل و نفس‌مو از دست می‌دم. چه حس وحشتناکی...

9786008209560
۱۳۹۷
۸۰ صفحه
۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ناتالیا گینتزبورگ
توت‌فرنگی و خامه
توت‌فرنگی و خامه فلامینیا. شما درک عجیبی از آشفتگی دارین. وقتی یکی آشفته و پریشونه شاید کارهای خیلی متفاوتی از اونچه به طور معمول می‌کرده، نکنه. شاید همون کارهایی رو بکنه که همیشه تو زندگیش می‌کرده. چزاره. ...شما هیچی نمی‌دونین، این که یه تراژدی نیست، یه شوخیه. زندگی واسه تراژدی خیلی خساست به خرج می‌ده، عوضش گلچینی از شوخی به همون هدیه می‌کنه...
مشاهده تمام رمان های ناتالیا گینتزبورگ
مجموعه‌ها