مجموعه داستان ایرانی

فایل صوتی درون تو طلاست (عمر کوتاه نیست ما کوتاهی می‌کنیم 2)

شبی، برف فراوانی آمد و همه جا را سفید پوش کرد. دو پسر کوچک با هم شرط بستند که از روی یک خط صاف، از راهی عبور کنند که به مدرسه می‌رسید. یکی از آنان گفت: «کار ساده‌ای است!»، بعد به زیر پای خود نگریست که با دقت گام بردارد. پس از پیمودن نیمی از مسافت، سر خود را بلند کرد تا به رد پاهای خود نگاه کند. متوجه شد که به صورت زیگ زاگ قدم برداشته است. دوستش را صدا زد و گفت: «سعی کن که این کار را بهتر از من انجام دهی». پسرک فریاد زد: «کار ساده‌ای است»، بعد سر خود را بالا گرفت، به در مدرسه چشم دوخت و به طرف هدف خود رفت، رد پای او کاملا صاف بود.

2500110145441
۱۳۹۵
۰ صفحه
۱۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مسعود لعلی
زنده‌ایم یا زندگی می‌کنیم (70 داستان ناب که به شما خرد و انگیزه می‌بخشد) مجموعه داستان
زنده‌ایم یا زندگی می‌کنیم (70 داستان ناب که به شما خرد و انگیزه می‌بخشد) مجموعه داستان ترس‌هایت را بلاک کن. تک تک داستان‌های این کتاب با وسواس همیشگی من انتخاب شده تا آن را به یک اثر قدرتمند و اثرگذار تبدیل کند. من این قول را به شما می‌دهم که با خواندن این کتاب روح و روان‌تان جلا یابد و یک قدم به زندگی واقعی و بدون ترس نزدیک‌تر شوید. اگر به دنبال آرامش و رشد ...
از موج تا اوج (65 داستان هوش معنوی و حکایات عرفانی)
از موج تا اوج (65 داستان هوش معنوی و حکایات عرفانی) یک روز علامه جعفری سوار تاکسی شده بودند در مسیر راه نفس عمیقی میکشه و از ته دل می‌گه: ای خدای من!! راننده تاکسی با اعتراض میگه یه جوری میگی ای خدای من که انگار فقط خدای شماست. ایشان در جواب فوراً دو بیت از سعدی می‌خواند چنان لطف شامل هر تن است که هر بنده گوید خدای من است چنان کار هرکس ...
افتاده باش اما نه از دماغ فیل
افتاده باش اما نه از دماغ فیل مرد فقیری بود که همسرش کره می‌ساخت. آن زن کره‌ها را به صورت دایره‌های یک کیلویی آماده می‌کرد. مرد کره‌ها را به یکی از بقالی‌های شهر می‌فروخت و با پولی که به دست می‌آورد، مایحتاج خانه را می‌خرید. روزی مرد بقال به وزن کره‌ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. وزن هر کره 900 گرم بود. او ...
گرگ‌هایی که آنها را دریده‌ام (تکنولوژی تغییر)
گرگ‌هایی که آنها را دریده‌ام (تکنولوژی تغییر) گرگی پیر هراز گاهی به مزرعه دهقانی دستبرد می‌زد. سگ دهقان اما با وجود برخورداری از بنیه جوانی و چالاکی، موفق به گرفتن گرگ پیر نمی‌شد. روزی سگ به تعقیب گرگ پرداخت و تا رودخانه که مرز مزرعه بود، او را دنبال می‌کرد، ولی مثل همیشه گرگ از آب گذشت و سگ فقط به نظاره نشست. سگ از او پرسید: ...
مشاهده تمام رمان های مسعود لعلی
مجموعه‌ها