رمان خارجی - اسپانیا

100 سال تنهایی

(Cien anos de soledad)

رمان صد سال تنهایی در 1982 جایزه نوبل ادبیات را برای مارکز به ارمغان آورد. این کتاب به سبک رئالیسم جادویی نگارش یافته است. گابریل گارسیا مارکز در رمان صد سال تنهایی به شرح زندگی شش نسل از خانواده بوئندیا می‌پردازد که نسل اول آن‌ها در دهکده‌ای به نام ماکوندو ساکن می‌شود. داستان از زبان سوم شخص حکایت می‌شود. طی مدت یک قرن تنهایی پنج نسل دیگر از بوئندیاها به وجود می‌آیند و حوادث سرنوشت‌ساز ورود کولی‌ها به دهکده و تبادل کالا با ساکنان آن، رخ دادن جنگ داخلی و ورود خارجی‌ها برای تولید انبوه موز را می‌بینند. یکی از کلیدی‌ترین شخصیت‌های این رمان اورسولا ایگوآران همسر خوزه آرکادیو بوئندیاست که مادر نخستین نسل خانواده بوئندیاها می‌باشد. اورسولا زنی است که بار سنگین محنت و رنج این تنهایی تاریخی و عظیم را بر شانه‌های مردانه خویش می‌کشد.

9789640013830
۱۳۹۷
۳۶۰ صفحه
۳۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
گابریل گارسیا مارکز
صفحه نویسنده گابریل گارسیا مارکز
۸۰ رمان گابریل خوزه گارسیا مارکِز رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند. او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور ...
دیگر رمان‌های گابریل گارسیا مارکز
ساعت شوم
ساعت شوم پلیسی که پشت در را گرفته بود، در را باز کرد. تفنگش را قراول رفت و سوت کشید. 2 پلیس به طرف مهتابی دویدند و چندین تیر هوایی شلیک کردند. مردم دو طرف خیابان پراکنده شدند. در این وقت زنی شیون‌کنان از گوشه‌ای پیدا شد. شهردار مادر پپه آمادور را شناخت. با یک جست وارد قرارگاه شد. و از روی ...
روزی همچون روزهای دیگر
روزی همچون روزهای دیگر زن پاسخی نداد و چشمانش به سوی دستمالی قرمز رنگ- که در دست شوهرش بود- خیره ماند؛ لب‌هایش را به هم فشار داد و لرزشی ناخودآگاه و غیر ارادی، بر وجودش چیره شد. داماسو با خشونتی توام با بی‌‌زبانی، دست‌هایش را به گردن او انداخت. زن متوجه شد که بویی مشمئز کننده از دهان او می‌آید.
زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح می‌آمد (گالینگور) مجموعه داستان
زنی که هر روز راس ساعت 6 صبح می‌آمد (گالینگور) مجموعه داستان در خروجی متحرک گشوده شد. در آن ساعت از روز، هیچ‌کس به رستوران خوزه نمی‌آمد. چند لحظه پیش، ساعت دیواری شش ضربه نواخته بود. صاحب رستوران می‌دانست قبل از ساعت شش و نیم صبح، هیچ‌کدام از مشتری‌های دایمی او نمی‌آیند. دقیقا چند دقیقه‌ای به شش صبح مانده بود که زنی طبق عادت هر روز صبحش به آن‌جا داخل شد و ...
زیباترین غریق جهان همراه با 12 داستان دیگر
زیباترین غریق جهان همراه با 12 داستان دیگر اولین بچه‌هایی که برآمدگی مشکوک تیره و مواج را دیدند که از جانب دریا به ساحل نزدیک می‌شد، خیال کردند کشتی دشمن است. بعد که دیدند پرچم و دکلی در کار نیست، فکر کردند لابد نهنگ است. اما هنگامی که توده عظیم در ساحل شنی به گل نشست و خزه‌های کف دریا، بندهای چسبناک عروس دریایی و بقایای ماهی‌ها و ...
زندگی می‌کنم تا گزارش دهم
زندگی می‌کنم تا گزارش دهم زندگی کردن. به مفهوم زنده بودن نیست. خاطراتی است که باید گزارش شود.
مشاهده تمام رمان های گابریل گارسیا مارکز
مجموعه‌ها