۵۲ رمان
اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاست.
چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است.
نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم ...
فلیکس و سرچشمه اسرار
به ماورای آنچه پیداست نگاه کن، دنبال روحی بگرد که در پس این ظهور، چیزها رو آشکار میکنه و از نیروی جهان که اونو به تو عرضه میکنه، تغذیه کن. سرچشمه ی اسرار همه جا هست، هرکس خوب نگاه کنه، سرانجام اونو میبینه.
برگرفته از متن کتاب
فلیکس پسر سیاه پوست دوازده ساله ای است که با مادرش فاتو در پاریس زندگی ...
اولیس از بغداد
سعد میخواهد هرج و مرج بغداد را به مقصد اروپا، آزادی و آینده ترک کند. اما چگونه میتواند از مرز بگذرد، بی آنکه دیناری در جیب داشته باشد؟ چگونه مانند اولیس باید شجاعانه از توفانها بگذرد، از کشتی شکسته جان به در ببرد، از چنگال قاچاقچیان مواد مخدر بگریزد، از بیرحمی زندانبان سایکلوپی فرار کند، یا از افسون عاشقانهی کالیپسوی ...
اسکار و خانم صورتی
من اسکارم، ده سالمه، تو خونه گربه و سگ رو آتیش زدم «فکر کنم حتی ماهی گلی هم کباب کرده باشم!» اولین باره که برات نامه مینویسم چون تا حالا به خاطر درسهام وقت نداشتم.
باید همین اول بهت بگم که من حالم از نوشتن به هم میخوره، وقتی که دیگه واقعا مجبور باشم مینویسم؛ چون نوشتن یه چیز الکیه، یه ...
اسکار و خانم صورتی
داستان اسکار و خانم صورتی نامههای پسر بچهی ده سالهیی است به خدا. این نامهها را خانم صورتی که هر روز در بیمارستان کودکان با او دیدار میکند یافته است. نامهها توصیف دوازده روز از زندگی شوخیوار و شاعرانهی اسکار است. دوازده روز پر از آدمهای مضحک و متاثر کننده.
این دوازده روز شاید واپسین روزها باشد، اما به لطف ((مامان ...
موسیو ابراهیم و گلهای قرآن بر اساس رمانی به همین نام
موسیو ابراهیم: قله اون کوهو ببین! چه برفی!
مومو: هزاران کیلومتر از سر تا سر جنوب اروپا گذشتیم. همیشه هم پنجره ماشین پایین بود.
موسیو ابراهیم: قوقولی قوقو!
مومو: وقتی آدم با موسیو به مسافرت میره...
موسیو ابراهیم: چه جنگلی!
مومو: دنیا براش زیباتر میشه و کشف این مسئله برای من بینهایت جالب بود.
موسیو ابراهیم: چه خری!
مومو: من پشت فرمون بودم و تمام توجهم ...