نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

جعفرخان از فرنگ آمده (کمدی در 1 پرده) نمایش‌نامه

مادر: بیا این غلیون وردار. بعد هم برو دم در وایسا، هر وقت جعفرخان اومد فورا به ما خبر بده. مشهدی اکبر: الهی شکر، خانم، ما انقدر زنده موندیم، که یه دفعه دیگه آقای جعفرخان ببینیم. می‌دونید، خانم، که من جعفرخان از پسر خودم هم بیشتر دوست دارم. مثل این نیست که من لله‌اش بودم... امروز صد دفعه بیشتر دویدم دم در. هر کی در می‌زد، خیال می‌کردم آقا است. اما یه دفعه قصابه بود، یه دفعه زن علی مرده‌شور بود، یه دفعه اون بزاز جهوده بود. نزدیک بود جهوده ر عوضی ماچ کنم. چشممون که دیگه درست نمی‌بینه. (چشم‌هایش را پاک می کند.) زینت: چرا گریه می‌کنی،‌مشهری اکبر؟ خوب، جهوده ر هم اگه ماچ می‌کردی،‌مسئله نبود. (می‌خندد. در بین خنده سرفه می‌کند.) مادر: بزن تو پشتت. پشتت بزن، بند میاد، (پشت زینت می‌زند.) ...

کتاب سده
9786008968283
۸۲ صفحه
۴۵ مشاهده
۰ نقل قول