رمان خارجی - خاور میانه

گره کور

(Kordugum)

این کتاب درباره زنی جوان است که به‌دلیل بستری‌شدن طولانی در بیمارستان حافظه‌اش را از دست داده و حالا تنها چیزی که می‌خواهد کشف حقیقت و گذشته‌اش است. رمان «گره کور» ۴ فصل اصلی دارد که به بخش‌های متعدد تقسیم می‌شوند. عناوین فصول چهارگانه این کتاب به ترتیب عبارت‌اند از: «جای من آنقدر دور است که به دوردست‌ها غلبه می‌کند»، «تمام آنهایی که دلتنگشان هستم جدا از من زندگی می‌کنند»، «یا همه چیزم یا هیچ، از من نپرس دنیایم چطوری است» و «یک مشکل حل نشدنی دارم که اگر حل شود، درونم غوغا می‌شود». در فصل اول، این بخش‌ها درج شده است: راز، باغ ذهنم، دکتر اورهان باستیالی، زندگی بدون اینکه چیزی را بدانی چقدر راحت است. عناوین بخش‌های فصل دوم کتاب پیش رو هم به این ترتیب هستند: من زنی جوان بودم، دکتر جمیل بوستانجی گیل، رازهای گیزم، اسرا، از هم گسیخته. طبل به کمک مضرابش نواخته می‌شود، تنهای تنها با ارواح داخل خانه‌ام، من هرجا که باشم بلا هم آنجاست، نپرس که دنیای من در چه وضعی است هم بخش‌های تشکیل‌دهنده فصل سوم کتاب هستند. آخرین فصل کتاب هم دربرگیرنده این بخش‌ها هستند: ویلایی در سیلیوری، بیدارشدن در روزی جدید، بمب، در پس هر شب صبحی می‌آید، در هر شری خیری وجود دارد، جهتِ کشتی. در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم: دکتر اورهان فهمید که می‌خواهم چه بگویم. در حالی که می‌خواست خوشحالی‌اش را نشان ندهد گفت: «من هم به اتاقم برگردم.» در ظاهر من هم خیلی آرام بودم اما درونم طوفانی به پا بود. بدون اینکه حتی خودمان بدانیم اسیر نقشه‌هایی شده بودیم که هرکس دوست داشت از آن به نفع خودش برداشت بکند. مثل یک میکروب موذی، هر کسی را که از کنارش رد می‌شد، درگیر می‌کرد. اول از همه تاریک را درگیر کرده بود، از او هم به من منتقل شد و از من هم به دکتر اورهان رسیده بود. حالا بگذار ببینم به جز ما قرار بود سر چه کسی را به باد بدهد! چطور متوقف می‌شود، چطور کشته می‌شد؟ من و دکتر اورهان امیدوارم بودیم بتوانیم با ندیده گرفتن دیده‌ها و شنیده‌هامان از شرش خلاص شویم. یعنی همینقدر آسان بود؟ قدم‌هایم را آرام و شمرده برمی‌داشتم اما برای اینکه از محدوده دید او خلاص شوم در واقع پله‌ها را چهار پنج تا یکی طی کردم و وارد اتاق شدم. در را بستم و بالافاصله درز و دورز کتم را وارسی کردم. چیزی به دست نیاوردم. یکبار دیگر با دقت نگاه کردم. جرأت نمی‌کردم وارد آستری کت بشوم. شاید کمیسر کت را پس می‌خواست. به همین دلیل بارها با دستم جای آن را بررسی کردم اما کارت حافظه مطمئناً در جایی که آن را دوخته بودم نبود! یکی آن را برداشته بود! کمیسر؟ در کلانتری آن را پیدا کرده بودند؟ یا قبل از اینکه از ماردین بیرون بیایم کس دیگری آن را برداشته بود؟ طوفان درونم به یک سونامی بزرگ تبدیل شده بود، چرا که خطر هنوز از بین نرفته بود! کت را روی تختم کنار پاکت رها کردم. جلیقه‌ام را پوشیدم و پایین رفتم. کمیسر وورال، جلوی در باغ، در اتومبیل را برای من باز نگه داشته بود و منتظر من بود. در کلانتری من همان چیزها را صبورانه تعریف کردم. به سوالات بدون اینکه عصبی شوم جواب دادم…

پوینده
9789642950768
۳۶۸ صفحه
۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
عایشه کولین
صفحه نویسنده عایشه کولین
۶ رمان Ayşe Kulin is a Turkish contemporary novelist and columnist.
Kulin graduated in literature from the American College for Girls in Arnavutköy. She released a collection of short stories titled Güneşe Dön Yüzünü in 1984. A short story from this called Gülizar was made into a film titled Kırık Bebek in 1986, for which she won a screenplay award from the Turkish culture ministry. Kulin worked as a screen writer, cinematographer and producer for many films, television series and advertisements. In ...
دیگر رمان‌های عایشه کولین
پرستوهای بی سرزمین
پرستوهای بی سرزمین پرستوهای بی‌ سرزمین نوشته عایشه کولین داستان چهار نسل از خانواده یک پزشک یهودی آلمانی به نام گرهارت اشلیمن است که در 1930 بعد از فشارهای هیتلر برای نجات خانواده و زندگی از آلمان فرار کرده و به کشور ترکیه پناه آوردند. قصه چهار زن متفاوت، قوی، باایمان و پرشور از یک نسل که در میان جنگ، درگیری، کودتا، شورش، ...
صداهای شب
صداهای شب عایشه کولین یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و پرخواننده‌ترین نویسندگان معاصر ترکیه در کتاب صداهای شب، رازهای یک خانواده سنتی ترکیه را مورد بررسی قرار می‌دهد. این رمان از رازهای سر به مهری که در میان نسل‌های این خانواده بزرگ اهل اگه سیال است پرده‌برداری می‌کند. به همان اندازه که این جریان‌ها متعجب‌کننده است، با استادی تمام نفس خواننده را در سینه ...
پرنده‌هایی با بال‌های شکسته
پرنده‌هایی با بال‌های شکسته اسرای عزیزم، نوه دلبندم. امروز برای اولین بار با قلبی شکسته مرا ترک کردی، زمانی که متعجب از رفتار آخر شب من به سمت دانشگاهت در ازمیر پرواز کردی، من به این فکر می‌کردم که آیا باید این موضوع تلخ را درست زمانی که داشتی می‌رفتی مطرح می‌کردم‌؟ چیزهای زیادی هست که باید درباره‌شان با تو صحبت کنم و در ...
تورکان
تورکان روزی که قرار بود تصمیم بگیرد در مسیری که عقل و وجدان بشـریت را روشن می‌کند قدم بگذارد، دیر یا زود از راه می‌رسید. "با تـمام قلبم این را باور دارم، صبـر و سکوتم ناشی از این باورم بود. تا آن روز هر اتفاقی که می‌افتاد باید تحمل می‌شد. قانون بازی این است! بازی زندگی! به قول شاعر: " زندگی ...
مشاهده تمام رمان های عایشه کولین
مجموعه‌ها