نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

رولور و ضیافت پنالتی‌ها

رضا: من وقت زیادی داشتم واسه فکر کردن. مهدی بی‌گناه بود و بدبخت که بختش گره خورد به آخرین تیر من. چرا ما رو لو دادی؟ محسن: من این کارو نکردم. رضا: مهدی ماه‌ها بود که رو معتضد کار می‌کرد، اول و آخرشو می‌دونست. اون اگه قرار بود ما رو گیر بندازه، می‌تونست جاهای دیگه‌ای این کارو بکنه. چرا ما رو لو دادی؟ محسن: من این کارو نکردم. رضا: اون نمی‌تونست ما رو لو بده، نمی‌خواست. من خر زودباور خام تو شدم و شلیک کردم. اگه یه ذره فکر می‌کردم، اون حتی چمدونا رو هم بسته بود که بریم کلاردشت. اگه قرار بود ما رو لو بده، قبل رسیدن ما در رفته بود نه این که حاضر و آماده بشینه منتظر ما. چرا ما رو لو دادی؟

نیماژ
9786003675469
۶۴ صفحه
۱۷ مشاهده
۰ نقل قول