نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

اوریدیس

(Eurydice)

اوریدیس ژان آنوی، روایتی است مدرن از اسطوره‌ای کهن، روایت عشق اوریدیس،بازیگر تئاتر و اورفه، نوازنده دوره‌گرد. در پی برملا شدن رازی از گذشته، اوریدیس اورفه را ترک می‌کند و در تصادفی کشته می‌شود. سرنوشت به اورفه اجازه می‌دهد که اوریدیس را به زندگی برگرداند، به شرط آن که پیش از طلوع خورشید به او نگاه نکند. اما آیا جدال‌های درونی اورفه، حسادت توان خویشتن‌داری را می‌دهد؟ اوریدیس ژان آنوی، حکایت انسان‌های پاک، عصیانگر و آرمان‌گرایی است که در برابر سرنوشت محتومشان، گاهی ناچار به تسلیم و پذیرش شکست می‌شوند، اما هرگز تن به ابتذال نمی‌دهند.

شهلا حائری
قطره
9786222018399
۱۵۸ صفحه
۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ژان آنوی
رومئو و ژانت
رومئو و ژانت ژان آنوی در سال 1910 به دنیا آمد، اولین نمایش‌نامه‌اش سمور است که در سال 1932 به اجرا در آمد. آنوی طی سال‌های جنگ و بعد از آن به اقتباس از آثار کلاسیک می‌پردازد. از میان این آثار آنوی می‌توان از آنتیگون 1944 اقتباس از سوفوکل،‌ مده‌آ 1953 اقتباس از اثر اورپید، چکاوک متاثر از سرگذشت ژاندارک و بکت در ...
آنتیگون
آنتیگون آنتیگون از مرگی با افتخار و نمادین سخن می‌گوید که لازمه‌اش آن است تا بر روی آن ‹‹کار›› صورت گیرد، همچنین آنتیگون از دل به دریا زدنی سخن می‌گوید که تنها در عمل فی نفسه امکان آن محقق می‌شود. او در پاسخ به خواهرش ایسمن می‌گوید: من و جنونم را به خود واگذار تا دل به دریا بزنیم، بیش از ...
بیتوس بیچاره
بیتوس بیچاره بیتوس: (از لای دندان‌ها) بسیار خب، از در پشتی می‌رم بیرون. (در درگاه آشپزخانه برمی‌‌گردد، یقه‌اش را بالا می‌کشد و به سردی زمزمه می‌کند.) متشکرم مادموازل، به خاطر نصیحتتون. مانعم شدین که دسته گلی به آب بدم. (با لحنی دردناک) اما اگه یه روز بتونم دوباره به شماها رو بیارم، شما تنها کسی هستین که از او شروع می‌کنم. (بیرون می‌رود. ...
چکاوک
چکاوک چکاوک در میان آثار پر شمار ژان آنوی، نمایش‌نامه‌نویس مشهور فرانسوی، جای خاصی دارد. آنوی از مستندات تاریخی فراتر نمی‌رود و در چند مورد از گزارش روزانه محاکمه ژان دارک،که تا روزگار ما حفظ شده، استفاده می‌کند. با این حال، تصویری که از این قهرمان ملی و مذهبی فرانسه به دست می‌دهد، تصویر دخترکی است که گویی هم‌اکنون از میان ...
آماندا
آماندا حالا صبح است، ببینید در دنیا چه چیزهای اطمینان‌بخشی وجود دارد، گل‌هایی که می‌شود پریشان کرد، علف‌هایی که انسان می‌تواند بکند و در دست‌هایش له کند. این دست‌ها نخواهند گفت: من نمی‌توانم فراموش کنم... نمی‌خواهم خاطراتم از من فرار کنند. این دست‌ها دوست ندارند، این دست‌ها یک روز صبح در حالی که تغییر کرده‌اند بیدار خواهند شد... این دست‌ها عاشق ...
مشاهده تمام رمان های ژان آنوی
مجموعه‌ها