رمان خارجی - آلمان

پرده‌خوان

(Der kinoerzahler)

در آغاز نور بود. چراغ‌ها خاموش می‌شد. من مقابل پرده می‌ایستادم، تک و تنها. به جمعیت نگاه می‌کردم. چند نفری بیشتر نبودند. علامت شروع را می‌دادم! آن وقت‌ها توی همه فیلم‌ها، حتی آن‌ها که در فضاهای بسته می‌گذشت، انگار باران می‌بارید. مال این بود که انگشت‌های آپاراتچی حلقه‌های فیلم را خراب می‌کرد. بابابزرگ دستم را گرفته بود. یقه‌ام را مرتب کرد و گفت: «لرزش صحنه‌ها روی پرده از لرزش آپارات نبود. از نفس کشیدن تماشاچی‌ها هم نبود. از تپش قلب کسی بود که حواسش به همه چیز بود، قلب پرده‌خوان، قلب من.»

محمد همتی
9786004901291
۱۳۹۹
۳۲۰ صفحه
۱۱ مشاهده
۰ نقل قول