آخرین فعالیت‌ها


  • زنبق دره
    از زنبق دره :

    ادب همانا فراموش کردن خویش است برای دیگران ؛ و این در بسیار کسان یک ادا و یک شکلک ظاهری بیش نیست که همین که پای نفع شخصی به میان آید ، دروغ آن آشکار می‌گردد و آن وقت است که یک مرد بزرگ خود را رذل نشان می‌دهد. (...)

  • زنبق دره
    از زنبق دره :

    گاهی ما کسانی را به خاک می‌سپاریم اما برخی آن قدر برای ما گرامی بوده اند که خاطراتشان با طپش قلب ما پیوسته و هر نفسی که می‌کشیم به آنها می‌اندیشیم و این تناسخ ظریف ، عشق آن‌ها و وجود آن‌ها را در ما زنده نگه می‌دارد. (...)

  • زنبق دره
    از زنبق دره :

    آرزوهای واقعی مانند گل‌های زیبایی است که هر گاه در زمین سخت‌تری روییده باشد تماشایی‌تر و لذت بخش‌تر است. (...)

  • زنبق دره
    از زنبق دره :

    آرزوهای واقعی مانند گل‌های زیبایی است که هر گاه در زمین سخت‌تری روییده باشد تماشایی‌تر و لذت بخش‌تر است. (...)

  • زنبق دره
    ستاره داد
  • خاطره دلبرکان غمگین من
    از خاطره دلبرکان غمگین من :

    اگر عمر دوباره می‌یافتم،به هر کودکی دو بال می‌دادم،اما رهایش می‌کردم تا خود پرواز را بیاموزد (...)

  • خاطره دلبرکان غمگین من
    از خاطره دلبرکان غمگین من :

    لبریز از احساس رهایی که در عمرم نظیرش را نشناخته بودم ؛ سرانجام خود را از اسارتی در امان می‌دیدم که از سیزده سالگی یوغش را بر گردن داشتم. بالاخره این که کشف کردم عشق حالتی روحی نیست بلکه بخت و اقبال است. (...)

  • خاطره دلبرکان غمگین من
    از خاطره دلبرکان غمگین من :

    در اولین روز نودسالگی ام…این اندیشه دلچسب از ذهنم گذشت که زندگی چیزی شبیه رود متلاطم هراکلیتوس نیست که جاری باشد ،بلکه فرصت نادری بود برای از این رو به آن رو شدن در ماهیتابه، یعنی بعد از این که یک طرف کباب شد می‌توانی نود سال دیگر باقی بمانی تا طرف دیگر هم کباب شود. (...)

  • یوزپلنگانی که با من دویده‌اند
    از یوزپلنگانی که با من دویده‌اند :

    مگر آدم می‌تواند چشمایش را ته رودخانه باز کند؟ آنجا تاریک نیست؟ گیاه ندارد؟ ماهی چطور؟ از آن میشود آسمان را دید که حتما دیگر آبی نیست. ته آب چطور میشود فهمید که امروز چندشنبه است؟ نباید صداهای زیادی داشته باشد. آنجا گوشهای آدم پراز مورچه نمیشود و کرم‌ها و مارمولکها توی دهان آدم وول نمیخورد. زیر سقفی با گچ بریهای آب، در اتاقهایی با دیوارهای آب، هیچکس نمیتواند بفهمد ... (...)

  • یوزپلنگانی که با من دویده‌اند
    از یوزپلنگانی که با من دویده‌اند :

    این تکه از مغز، دیرتر از تمام سلولها می‌میرد. اینجا هم لایه‌های فراموشی است. صداهایی که ما می‌شنویم به اینجا که میرسد جذب این توده لیز میشود و ما آن را فراموش میکنیم، در حالی که همیشه توی کله ماست. اینجا پراز اعتقادات فراموش شده است، جای دفن شدن اسم کسانی که دوستشان داشته ایم ، بی آنکه بتوانم به یادآوریم که آنها چه کسانی بوده اند. هزاران سلول اینجاست ... (...)

  • رویای تب‌آلود
    از رویای تب‌آلود :

    این خون نیست که باعث بزرگی می‌شه و یه نفر رو ارباب می‌کنه. زندگیه، اگه زندگی بقیه رو بنوشی، زندگی خودت طولانی‌تر می‌شه. گوشتشون رو بخوری ، گوشت خودت قوی‌تر می‌شه. اگه از زیبایی تغذیه کنی، خودت زیباتر می‌شی. (...)

  • رویای تب‌آلود
    از رویای تب‌آلود :

    همه شون اگه حق انتخاب داشتن ترجیح می‌دادن مث ما باشن. اونا تو حسرت تبدیل شدن به ما می‌سوزن، مث حسرتی که سیاها نسبت به سفیدها دارن. میبینی که این آدما چه کارهایی می‌کنن. برای اینکه ارباب باشن، حاضرن هم نوع خودشون رو به بند بکشن. (...)

  • بینوایان 2 (2 جلدی)
    از بینوایان 2 (2 جلدی) :

    شادیهای ما همیشه مبهمند و این خداست که می‌تواند همیشه بخندد. (...)

  • بینوایان 2 (2 جلدی)
    از بینوایان 2 (2 جلدی) :

    خطرهای بزرگی که از خارج می‌رسند خیلی کوچک وحقیرند باید از خودمان بترسیم. افکار بد و شک و تردید به منزله دزدان است. -عیوب ما حکم قاتلین را دارد بزرگترین خطر در باطن ما جایگزین است. کسی که جان ماو پول ما را تهدید می‌کند قابل توجه نیست به غیر از چیزیکه روح ما را تهدید می‌کنداز کسی نباید بترسیم. (...)

  • من او را دوست داشتم
    از من او را دوست داشتم :

    زندگی همین است… اراده راسخ تان را در ترک سیگار تحسین می‌کنید و بعد یک صبح سرد زمستان تصمیم می‌گیرید چهار کیلومتر پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید. مردی را دوست دارید ، از او دو بچه دارید و یک صبح زمستانی ، در می‌یابید که او خواهد رفت چون زن دیگری را دوست دارد. (...)

  • من او را دوست داشتم
    از من او را دوست داشتم :

    آدمهایی که درون سختی دارند با همه ی وزن خود روی زندگی می‌پرند و تمام مدت به خود رنج می‌دهند… اما ادمهایی که درونی نرم دارند وقتی شوکی به انها وارد شود کمتر رنج می‌کشند… (ص132) (...)

  • 1 روز دیگر
    ستاره داد