از میان پنجره‌ی کوچک انباری، نسیم گرم و خوش‌بوی بعدازظهر تابستان می‌وزید. شاخه‌های درختان در باد می‌رقصیدند و فراتر، جنگل و باغ سیب، در آرامش و بخشندگی غرق بودند. بر فراز همه‌ی این زیبایی‌ها، ابرهای سپید در آسمان آبی شناور بودند؛ و آن سوی دیگر، دریای نیلگون و امواج سپید خلیج می‌درخشیدند.