آخرین فعالیت‌ها


  • آنی شرلی در خانه رویاها (جلد 5)
    از آنی شرلی در خانه رویاها (جلد 5) :

    من عاشق چیزهای قشنگم. هیچ‌وقت اولین پیراهن قشنگم را فراموش نمی‌کنم؛ همان لباس قهوه‌ای‌رنگی را که متیو برای کنسرت مدرسه به من داد. قبل از آن هر‌چه داشتم زشت و بدقیافه بود. آن شب احساس کردم قدم به دنیای جدیدی گذاشته‌ام. (...)

  • آنی شرلی در خانه رویاها (جلد 5)
    از آنی شرلی در خانه رویاها (جلد 5) :

    از میان پنجره‌ی کوچک انباری، نسیم گرم و خوش‌بوی بعدازظهر تابستان می‌وزید. شاخه‌های درختان در باد می‌رقصیدند و فراتر، جنگل و باغ سیب، در آرامش و بخشندگی غرق بودند. بر فراز همه‌ی این زیبایی‌ها، ابرهای سپید در آسمان آبی شناور بودند؛ و آن سوی دیگر، دریای نیلگون و امواج سپید خلیج می‌درخشیدند. (...)