۶۳ رمان
او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
خاطرات 1 مغ
به سفر میرویم و در جادهای قدم مینهیم که پیشتر زائران بسیاری آن را درنوردیدهاند و سفری است مقدس برای هر زائری و پائولوکوئیلو جاده یعقوبی را در پی یافتن شمشیرش میپیماید و در کنار راهنمایی که میکوشد او را هدایت کند درسهایی از زندگی میگیرد که به تنهایی قادر به درکشان نیست، و به راستی که زندگی سراسر تجربه ...
11 دقیقه
و ناگهان زن گناهکار شهر، حاضر شد. زنی که میدانست مسیح در خانه مرد فریسی در حال غذا خوردن است. بطری مرمرین محتوی معجون را برداشت. پشت سر او ایستاد. کنار پاهایش نشست، پاهایش را با اشک چشمانش شستشو داد، آنها را با موهای سرش خشک کرد، پاهایش را بوسید، پاهایش را با معجون تقدیس کرد. مرد فردیسی که او ...
دومین مکتوب
آنچه بوده است همان است که خواهد بود و آنچه شده است همان است که خواهد شد.
و زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست.
جاسوس
در زمان کودکی، پدر و مادرم مجبورم کردند تا پیانو یاد بگیرم، کاری که از آن متنفر بودم. زمانی که از خانواده جدا شدم؛ همه آنچه را که آموخته بودم، فراموش کردم به جز یکی: اگر سازت کوک نباشد، نواختن اکثر ملودیهای زیبای جهان به آهنگی گوشخراش تبدیل میشوند. زمانی که در وین بودم و خدمت نظاموظیفه را انجام میدادم، ...