رمان ایرانی

تهران شهر بی‌آسمان

مخلص تو آدم چیزفهم. همین دیگه!... تو خودتم از وقتی پاساژ زدی رفقای سابقتو از یاد برده‌ی... نه بابا! حاج حسنو خیلی وقته ندیدمش. دیگه سونام نمیاد... اون که توپه توپه!... اون فقط یه قلمشه. چار تام بنگاه داره. حالام رفته بندرعباس بنز بیاره... نه مخلصتم؛ بنیاد دیگه با ما راه نمیاد.

نگاه
9789643510732
۱۳۸۲
۱۲۰ صفحه
۸۵۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیرحسن چهل‌تن
عشق و بانوی ناتمام
عشق و بانوی ناتمام
محمود دولت‌آبادی
محمود دولت‌آبادی این کتاب می‌تواند بازخوانی مجمل داستان‌های محمود دولت‌آبادی به حساب آید. در این بازخوانی جا به جا توضیحاتی داده‌ام بر نکاتی انگشت گذاشته‌ام تا شاید ماده خام یک بررسی مفصل فراهم آمده باشد، من بر نشانه‌هایی تاکید کرده‌ام که گمان می‌کنم در بررسی آثار او اهمیتی ویژه دارد.
تالار آیینه
تالار آیینه
ساعت 5 برای مردن دیر است
ساعت 5 برای مردن دیر است ساعت چهار و بیست دقیقه بود. چرا باید تا ساعت پنج صبر کند؟ این اواخر هیچ وقت نمی‌خواست بداند ساعت چند است؛ بداند کدام روز هفته است و حتی بداند امسال چه سالی است. اما همیشه چیزی بود که آن را به یاد او بیاورد. ممکن بود همسایه‌ فقط یک لحظه صدای رادیویش را بلند کند و این لحظه، لحظه ...
دیگر کسی صدایم نزد
دیگر کسی صدایم نزد چند وقت است که دیگر کسی صدایم نزده است!؟ خدا می‌داند. یکسال! دو سال! آخر چند سال!؟ خدا می‌داند. دیگر هیچ‌کس توی این خانه نیست که صدایم بزند. امروز چند شنبه است؟ به گمانم دوشنبه باشد. اصلا چه فرقی می‌کند چه موقع روز است! به من چه که ساعت چند است. هر وقت که می‌خواهد باشد. اصلا به چه درد ...
مشاهده تمام رمان های امیرحسن چهل‌تن
مجموعه‌ها