رمان ایرانی

تکه‌ای از آسمان

کنار یکدیگر نشسته‌ایم و نگاه‌هایمان گره می‌خورند در میان چهره‌های غم‌زده. هر کدام از ما را سرنوشتی بوده است. اندکی از ما یاد گرفته‌ایم و برخی هنوز در ابتدای دانستن مانده‌ایم! آنان که آموخته‌اند از زندگی و روزگار می‌دانند که چگونه با امروز خویش و هر لحظه‌ای که در آن نفس می‌کشند می‌باید کنار آمد و زندگی کرد، و آنان که گذر عمر نتوانسته رسم زندگی بیاموزدشان همچنان به دنبال سهم خویش‌اند چه از گذشته و چه از آینده!

شادان
9789642919413
۱۳۸۹
۵۶۸ صفحه
۲۴۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بیتا فرخی
انگار این من نیستم
انگار این من نیستم در پس تو می‌افتم و بی‌صدا دنبالت می‌کنم تا هر آنچه را برایم معمایی شده، دریابم. حتی دیدار تو را با ولع و حرص دنبال می‌کنم شاید گره کور ذهنم را باز کنم. پس، گریه کن! و آنچه را در دل داری بیرون بریز اگرچه دل آدمی به این راحتی‌ها باز نمی‌شود... و اشک‌ها تنها نشانه‌ای از خالی شدن‌اند.
همسایه ماه
همسایه ماه نگاهش به آسمان صاف و پر از ستاره بود و با سرعت می‌تاخت، زیر نور ماه کامل، کنار ساحل پیش می‌رفت و از صدای امواج و کوبیده‌شدن سم‌های اسیش بر زمین لذت می‌برد. آن آرامش را با هیچ‌چیز عوض نمی‌کرد... آرامشی که با همه‌ی وجود نیازمندش بود...
در 1 نگاه
در 1 نگاه خسته بودم و مایوس. مایوس‌تر از آنی که حتی به خودم اندک امیدی بدهم. فکر می‌کردم که رامتین مرده و کتاب عشق من و او برای همیشه بسته شده. احساس بدبختی می‌کردم و با گریه از درگاه خدا می‌خواستم که به زندگی من هم پایان دهد تا در دنیایی دیگر با محبوبم دیدار کنم...
از پشت شیشه
از پشت شیشه بالاخره با قطره‌ای باران که روی پیشانی‌ام افتاد ذهنم را آزاد کردم و تازه توانستم مردی را ببینم که عجیب‌ترین و در عین حال جذاب‌ترین شخصی بود که در زندگی‌ام دیده بودم. اصلا انگار همان عجیب و متفاوت بودن جذابش کرده بود و می‌خواستم پی به طرز زندگی‌اش ببرم. برای این‌که توجه‌اش را جلب کنم با پا به پهلوی ...
مشاهده تمام رمان های بیتا فرخی
مجموعه‌ها