رمان خارجی

پوست انداختن

(A change of skin)

آن‌چه پیوندتان می‌داد فقط دست‌هاتان بود. پیش پایش زانو می‌زدی تا بر این رابطه نامی بگذاری. او ایستاده پیش روی تو، تو زانو زده در پایش، پاهایش را بغل می‌کردی محکم‌تر و محکم‌تر دست‌هایت را تا کمرش بالا می‌بردی و او خم می‌شد و فقط دست‌هایت را می‌‌گرفت، تو همیشه فروتر، خاکسار، او همواره فراتر. بلند می‌شدی، ایستاده می‌طلبیدیش، دست‌هایتان به هم پیوندتان می‌داد و نگاهتان می‌داشت، بی‌نیاز از هر کار دیگر، به هم پیوسته و ماندگار، و تو جای او را می‌‌گرفتی، و باورت می‌شد که تصاحبش می‌‌کنی، همان‌طور که او تصاحبت می‌‌کرد، و می‌‌گفتی: خاویر یاد بگیر که همه هوس‌هایت را برآورده کنی، سرت را بگذار روی سینه من و بیدار نشو تا وقتی که روز به گرمای تن ما شود و النا در بزند...

آگاه
9789644161766
۱۳۸۸
۶۳۲ صفحه
۱۲۶۲ مشاهده
۴ نقل قول
دیگر رمان‌های کارلوس فوئنتس
کنستانسیا
کنستانسیا دختری میان آفتاب‌گردان‌های پژمرده در انتهای تابستان دراز کشیده و نسیم گیسوی سیاهش را به هم می‌ریزد و صدای پدر، عاشق، شوهر، پسر به او می‌گوید این‌جا بمان، از نو زاده شو، ما را بگذار تا بمیریم اما تو باید زنده بمانی کنستانسیا... به نام ما زنده بمانی، مگذار قهر و غلبه تاریخ نابودت کند... ما را با خاطره‌ات حفظ کن... ما را ...
پادشاه 1 چشم
پادشاه 1 چشم دوک: من به کسانی رو باور دارم که خودشون به هیچی معتقد نیستن. پوچی ما را به سمت چیزی که مشتاقشون هستیم سوق می‌ده. تنها با افرادی که دنبال کشف هویتم نبودن تونستم مراوده داشته باشم. دوناتا: بهتره بگی دلیل ایجاد چنین ارتباطی از سر ترحم بوده نه نیاز.
نبرد
نبرد بالتاسار بوستوس، روشنفکر آرژانتینی که خواننده آثار فیلسوفان عصر روشنگری است، برای تحقق بخشیدن به آرمان‌های این فیلسوفان، و به انگیزه عشقی ناممکن و یافتن معشوقی چند چهره و گریزپا، با امواج توفنده انقلاب آزادی‌بخش آمریکای لاتین همراه می‌شود. اما تقابل ناگزیر آن آرمان‌ها با واقعیت‌های این قاره حماسه‌ای را که در تصور این روشنفکر آرمان‌طلب است بدل به ...
ولاد
ولاد محکوم شد که در اردوگاهی کنار رودخانه تیرناوا زنده‌ به‌گور شود. در امتداد مسیر او را در انظار چرخاندند، در حالی که به باد تحقیر و تمسخر گرفته می‌شد. از میان جماعت جان به دربرده از جنایات بی‌حد و حصرش در حالی عبورش دادند که آن‌ها، وقتی او در غل و زنجیر، ایستاده بر یک گاری و در حالی که ...
ارکیده‌ها در مهتاب
ارکیده‌ها در مهتاب هیچ یک از دو زن سن مشخصی ندارند، سن‌شان بین 30 تا 60 سال تغییر می‌کند. گاهی جوان شده و به 30 سالگی نزدیک می‌شوند و گاه پیر شده و به 60 سالگی می‌رسند. در تمام طول نمایش‌نامه دولورس مانند یک روستایی مکزیکی مقلد و پیرو مد ظاهر می‌شود: گیسوانش را روی سرش جمع کرده، سنجاق سرش به رنگ ...
مشاهده تمام رمان های کارلوس فوئنتس
مجموعه‌ها