مجموعه داستان خارجی

دختری که می‌شناختم (به همراه 7 داستان کوتاه)

(The girl i knew)

شاید برای هر کسی دست کم یک شهر وجود داشته باشد که دیر یا زود در آن با دختر مورد علاقه‌اش روبه رو شود. نمی‌دانم این خوب است یا بد که برای هیچ مردی ـ که عشقش را دیده ـ دوری یا نزدیکی آن شهر و سختی یا آسانی رفت و آمد به آن اهمیتی ندارد. دختر آن‌جاست و تنها همین مهم است.

سبزان
9786005033328
۱۳۹۰
۱۸۴ صفحه
۶۹۰۹ مشاهده
۱ نقل قول
جروم دیوید سالینجر
صفحه نویسنده جروم دیوید سالینجر
۲۱ رمان جروم دیوید سالینجر نویسنده معاصر آمریکایی بود. رمان های پرطرفدار وی مانند ناتور دشت در نقد جامعهٔ مدرن غرب و خصوصاً آمریکا نوشته شده‌اند. اطلاعات اندکی دربارهٔ زندگی سالینجر منتشر شده است و او با توجه به شخصیت گوشه‌گیر خود همواره تلاش می‌کند دیگران را به حریم زندگی‌اش راه ندهد. او در سال ۱۹۱۹ در منهتن نیویورک از پدری یهودی و مادری مسیحی به دنیا آمده است. در هجده، نوزده‌سالگی چند ماهی را در اروپا گذرانده و در سال ۱۹۳۸ هم‌زمان ...
دیگر رمان‌های جروم دیوید سالینجر
شانزدهم هپ‌ورث 1924
شانزدهم هپ‌ورث 1924 بگذارید خداوند ما را با فرمان‌های شخصی که به هیچ کدام‌مان نشان نداده، رهین منتش کند. اگر میل داشتی این نامه را بخوانی و خواندی، خدای عزیز مطمئن باش که می دانم چه می‌گویم. اصلا لازم نیست روی سرنوشتم عسل بپاشی و شیرینش کنی. با فرمان‌های خوشحال کننده و شخصی رهین منتت نکن. از من نخواه به سازمان‌های مخصوص برگزیدگان ...
غریبه
غریبه خاطرتی است از رویدادهای واقعی، شکل گرفته در دوره‌های پر فراز و نشیب زندگی افرادی که گاه در تعیین سرنوشت نویسنده و اطرافیان تاثیر می‌گذارند و گاه بدون ردپایی، می‌آیند و می‌روند. یادآوری این خاطرات، به این شرط که پیش‌تر یادداشت‌هایی راجع به آن نوشته نشده باشد، بسیار دشوار به نظر می‌رسد، ولی سلینجر از عهده این مهم برآمده و آنچه ...
جنگل واژگون
جنگل واژگون آنچه در پی می‌آید، گزیده یادداشت‌های روزانه‌ای‌ست به تاریخ 31 دسامبر 1917. این یادداشت‌ها در شورویوی لانگ آیلند، به قلم دختر‌بچه‌ای به نام کورین فون نوردهوفن نوشته شده است. کورین دختر سارا کیس مونتروس فون نوردهوفن وارث تجهیزات ارتوپدی مونتروس بود که در 1915 خودکشی کرد. پدر کورین، بارون اوتو فون نوردهوفن، هنوز زنده بود، یا دست‌کم زیر نقاب خاکستری تبعید ...
هفته‌ای یه بار آدمو نمی‌کشه
هفته‌ای یه بار آدمو نمی‌کشه مرد جوان ایستاد و ساعت شنی‌اش را سرسری گذاشت روی میز، تنها راه این کار همین بود. بهش گفت: ((قراره ویرجینیا خیلی بیاد دیدنت، عشقی. خیلی هم می‌خواد ببردت سینما.هفته‌ دیگه یکی از فیلم‌های قدیمی دابلیو سی فیلدز رو تو ساتن نشون می‌دن. تو هم که فیلدز رو دوست داری)).
مشاهده تمام رمان های جروم دیوید سالینجر
مجموعه‌ها