مجموعه داستان خارجی

چهارشنبه دیوانه

نیامده‌ام که اذیتت کنم. نیامده‌ام دادت را در بیاورم تا اشک هر دومان در بیاید. نیامده‌ام زخم‌های خیس را کیسه بکشم. برگشتم به خاطر آن بود که بگویم وقتی در نیمه‌شب برفی بهمن 55 فقط از سر فضولی سرک به این دنیا کشیدم، حتما توی همین تهران خودمان کسی مرده بود. آمده‌ام تا به تو بگویم آن طرف آب چیزی نبود، این طرف آب هم چیزی نیست.

چشمه
9789643627461
۱۳۸۹
۱۲۰ صفحه
۶۵۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های الهامه کاغذچی
مکاشفه ابرک (سگ قربانعلی)
مکاشفه ابرک (سگ قربانعلی) «... در چشم‌های سرخ اسب سفید قاسم، درختان خرما سینه می‌زدند. آسیه گیس‌های بافته‌اش را انداخت پشت کتف و از پنجره سرک کشید. قاسم بدون این که قاب پنجره را نگاه کند دلش پایین ریخت. پنجره چوبی و بسته و بوی اسپند از روی سنگفرش و دهل و اسب رد شد. پیچید لابه‌لای نخلستان. قاسم تند‌تند یال و دم اسب ...
مشاهده تمام رمان های الهامه کاغذچی
مجموعه‌ها