رمان خارجی

سفیر کبیر

(Windmills of the gods)

در جنگلی پوشیده از درختان انبوه در 200 مایلی هلسینکی و در نزدیکی مرز کشور شوروی، جلسه محرمانه‌ای در درون کلبه‌ای چوبی تشکیل شده بود. اعضا شرکت کننده در جلسه، با گذرنامه‌های جعلی از 8 کشور مختلف آمده بودند. آن‌ها به تدریج و با فاصله زمانی معین وارد شده و یک یک توسط محافظین ویژه به کلبه هدایت شده بودند. با ورود آخرین نفر، در کلبه از داخل قفل شد و محافظین در بیرون و اطراف به حال آماده‌باش درآمدند. گفت‌گو به مدت 4 ساعت ادامه پیدا کرد. زمانی که کلبه کاملا خالی شده بود، چند نفر از راه رسیدند و آن را به آتش کشیدند. گزارش گروه آتش‌نشانی حاکی از این بود که آتش‌سوزی عمدی بوده است. فرمانده آن‌ها با حیرت گفت: خیلی عجیب است، من هفته پیش در این محل بودم. اصلا کلبه‌ای وجود نداشت.

درسا
9789646104525
۱۳۸۸
۴۳۲ صفحه
۲۸۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
سیدنی شلدون
صفحه نویسنده سیدنی شلدون
۱۷ رمان سیدنی شلدون رمان‌نویس معروف آمریکایی بود. شلدون پیش از روی‌آوردن به رمان‌نویسی، فیلمنامه‌ها و نمایشنامه‌هایی نوشت که او را برنده جایزه‌هایی همچون اسکار بهترین فیلمنامه‌نویسی و جایزه نمایشنامه‌نویسی تونی کردند. او در رمان‌نویسی بسیار موفق بود و در مدتی کوتاه تبدیل به یکی از پرفروش‌ترین و معروف‌ترین نویسندگان داستان‌های مردم‌پسند جهان شد. او افزون بر انتشار بیش از ۳۰ فیلمنامه، ۲۵۰ فیلمنامه تلویزیونی، ۱۰ نمایشنامه و ۱۸ رمان نوشت. آثار شلدون در بیشتر کشورهای دنیا منتشر شده و عنوان نویسنده‌ای را ...
دیگر رمان‌های سیدنی شلدون
استاد بازی
استاد بازی مارگارت بی‌حرکت ایستاده بود، قادر نبود معنای واقعه مهیبی را که اتفاق می‌افتاد بفهمد. یان او را به خاطر کاری که پدرش انجام داده بود سرزنش می‌کرد که او بخشی از یک حادثه شوم است. جیمی مک گریگور کی بود؟ کی...؟
خاطرات نیمه شب
خاطرات نیمه شب او هر شب با 1 جیغ از 1 رویای همیشگی بیدار می‌شد و خود را در وسط 1 دریای متلاطم که دست‌خوش طوفانی وحشتناک شده باشد حس می‌کرد در حالی که 1 زن و مرد سر او را در آبی به مانند یخ فشار می‌دادند تا او را خفه کنند.
قاتلی در شهر
قاتلی در شهر جراید صبح قتل توام با شکنجه کارول رابرتز را با هیاهوی زیاد منتشر کردند. جاد وسوسه شده بود که به تمام مریض‌هایش زنگ بزند و تمام وقت‌های قبلی برای آن روز را لغو کند. او شب گذشته اصلا به بستر نرفته بود و چشمانش سنگین و سوزناک می‌نمود. ولی وقتی که فهرست بیماران را مرور کرد، دید که 2 نفر ...
اگر فردا بیاید
اگر فردا بیاید او با احتیاط به مسافرانی که به قطار سوار می‌شدند، نگاه می‌کرد. هنوز هیچ نشانه خطری دیده نمی‌شد. شانه‌های او در حالتی عصبی فشرده می‌شد و به خود اطمینان می‌داد که هیچ‌کس به این زودی به موضوع پی نخواهد برد. حتی اگر ماجرا برملا شده باشد...
خط خون
خط خون او در تاریکی نشسته بود... تنها، پشت میز حاجب کفیر، و از پنجره غبارآلود که هیچ‌وقت از آن استفاده نمی‌شد به مغازه‌های قدیمی استانبول نگاه می‌کرد. او تعداد زیدی از پایتخت‌های دنیا را مانند خانه خودش می‌شناخت اما استانبول شهر مورد علاقه‌اش بود.
مشاهده تمام رمان های سیدنی شلدون
مجموعه‌ها