ملکه برفها و چند قصه دیگر
ولی در کنج آن خانه، در سرمای صبح زود، دخترک همانجا نشسته بود، گونههایش گل انداخته بود و لبخند میزد، مرده بود، تا سر حد مرگ یخ زده بود، در آخرین شب سال کهنه. سپیده سال نو بر بالین جسد دخترکی طلوع کرد که با کبریتهایش آنجا نشسته بود و تقریبا تمام کبریتهای کیسهاش را روشن کرده بود...
مجموعه کامل قصههای هانس کریستیان آندرسن 1
این کتاب جلد اول از مجموعة کامل قصههای هانس کریستیان آندرسن، نویسندة دانمارکی است که برای کودکان و نوجوانان نوشته و شامل هشتادو پنج قصه و افسانه است. عناوین برخی از قصههای چاپ شده در اولین جلد این مجموعه عبارت است از: شاهزاده خانمی روی نخود، دخترک شستی، پریچة دریایی، سرباز حلبی شجاع، ملکة برفی، تپة اجنه، دخترک کبریت فروش، ...
قصههای آفتاب و چند قصه دیگر
آیدا کوچولو گفت: طفلک گلهایم همه مردهاند. دیروز عصر خیلی خوشگل بودند. ولی حالا برگهایشان همه خشک شده و پلاسیده. چرا این کار را میکنند؟
این را از دانشجویی پرسید که روی کاناپه نشسته بود.
آیدا کوچولو از این جوان خیلی خوشش میآمد، چون قصههای خیلی قشنگ تعریف میکرد و میتوانست با کاغذ شکلهای خیلی بامزهای درست کند.
هانس کریستین اندرسن و 6 قصه
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر
توی جاده، سربازی قدمرو میآمد، چپ راست چپ راست! کولهبارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر میگشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد، جادوگر آنقدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینهاش آویخته بود.