مجموعه داستان خارجی

آخرین غروب‌های زمین

(Last evenings on earth)

هیچ نشانه‌ای از پدرش نمی‌بیند و لحظه‌ای او را تصور می‌کند که در آب غوطه‌ور است، یا بدتر از آن، مثل سنگی غرق می‌شود، با چشمانی باز، در گودالی عمیق که بر فراز آن بر سطح آب، در قایقی که چون گهواره‌ای تکان می‌خورد، پسرش دست از خندیدن برداشته و کم‌کم نگران شده است. آن وقت B سر جایش می‌نشیند، و چون آن طرف قایق را نگاه کرده و آن‌جا هم هیچ نشانه‌ای از پدرش ندیده می‌پرد توی آب، و آن چه روی می‌دهد از این قرار است: مادامی که B با چشمان باز پایین می‌رود، پدرش، او هم با چشمانی باز، کیف پول در دست راست بالا می‌آید ( کمابیش هم را لمس می کنند). وقتی از کنار هم می‌گذرند به‌هم نگاه می‌کنند، اما نمی‌توانند، یا دست کم بلافاصله نمی‌توانند مسیرشان را تغییر دهند، بنابراین Bب ه فرود خاموش خود ادامه‌ می‌دهد و پدرش هم در سکوت به صعود خود.

چشمه
9789643627188
۱۳۸۹
۲۱۲ صفحه
۱۴۱۷ مشاهده
۴ نقل قول
روبرتو بولانیو
صفحه نویسنده روبرتو بولانیو
۱۳ رمان «روبرتو بولانیو» شاعر و نویسنده ی شیلیایی، خود را بیشتر شاعر می دانست؛ اما پس از ازدواج و پدر شدن به این معشوق قدیمی اش خیانت می کند و داستان نویسی را به صورت جدی تری ادامه می دهد. او مثل شخصیت یکی از داستان هایش شروع می کند به فرستادن داستان به مسابقات ادبی؛ و وقتی داستان اش جایزه ای نقدی می برد، تنها عنوانش را عوض می کرد و آن را به مسابقه ی دیگری می فرستاد. شخصیت ...
دیگر رمان‌های روبرتو بولانیو
شرم نوشتن
شرم نوشتن ... باقی روز را روسلات حس می‌کرد که واقعا نویسنده‌ای آرژانتینی است ـ چیزی که از چند روز پیش یا شاید از چند سال قبل شروع کرده بود به شک در آن... ... زمانی می‌رسد که هیچ پشتیبانی نداری، حتی از طرف دوست‌هایت، مرشدها که هیچ و هیچ‌کس هم نیست کمکت کند، نشر، جایزه‌ها و هدیه‌ها به دیگران ...
شبانه‌های شیلی
شبانه‌های شیلی با صدای: علی‌رضا ثانی‌فر آرام و ساکت بودم. همه‌چیز حالت عادی داشت. اما به ناگاه بسیاری چیز‌ها بر من ظاهر شد. مقصر همین جوان زال است. من با خود در صلح و آرامش بودم. حالا اما احساس آرامش نمی‌کنم. می‌بایست نکته‌هایی را روشن کرد. پس روی یکی از آرنج‌هایم تکیه خواهم داد و سر نجیبم را که دارد می‌لرزد بالا خواهم ...
موسیو پن
موسیو پن خوابیدم، اگر اسم آن لرزیدن را بشود گذاشت خوابیدن، در هزار تویی با سقفی کوتاه و خاکستری و سفید، هزارتویی که از نظر معماری یادآور کلینیک آرگو بود با آن راهروهای تودرتوش؛ گاهی راهروهای خواب پهن‌تر بودند و تا بی‌نهایت ادامه داشتند و گاهی باریک‌تر بودند، مثل دالان‌هایی در هم پیچیده؛ تکان‌ها و ناله‌هایی که به خاطرشان از خواب می‌پریدم ...
تعویذ
تعویذ و این تمام ماجراست، دوستان. افسانه با باد در سراسر پایتخت پیچید، بر بال باد سال 68 نشست و در میان جان به در بردگان و مردگان بر سر زبان‌ها افتاد. حالا دیگر همه می‌دانند در روزی که نظامیان استقلال دانشگاه را زیر پا نهادند، در آن سال زیبا و مصیبت‌بار، زنی در دانشگاه تنها مانده بود... به زندگی بازگشتم، ...
شبانه‌های شیلی
شبانه‌های شیلی اکنون من بیمارم. تختخوابم در میان سیل رودخانه بالا پایین می‌رود آب به شدت در جریان است، اگر آب آشفته شود، خواهم دانست که مرگ نزدیک است. اما آب به شدت در جریان است، از این روست که من هنوز امیدوارم. حالا مدت‌هاست که آن جوان زال ساکت است. او دیگر بر روی من و نویسندگان زرداب بالا نمی‌آورد. آیا ...
مشاهده تمام رمان های روبرتو بولانیو
مجموعه‌ها