مجموعه داستان خارجی

در جستجوی صبح در جاده‌های مه‌آلود (50 داستان غیر متعارف)

موضوع: درخت. بخشی از انشای یک جوان: «من درختی گوژپشتم، در شوره‌زار. کوچیدن ابرها را ندیده‌ام و صدای باران را به ندرت شنیده‌ام. ما نسلی سوخته‌ایم...» شاگردان، خاموش بودند و معلم پیر، دیده بر پنجره داشت. ناگهان... قطره‌های باران، قطره‌های باران روی شیشه. معلم لبخند زد و پنجره را نشان داد. لحظه‌ای بعد درختان گوژپشت کمر، راست کردند و خدنگ ایستادند!

چشمه
9789643625689
۱۳۸۸
۱۶۰ صفحه
۵۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده تورج رهنما
۱۰ رمان ( Touraj Rahnama)
دیگر رمان‌های تورج رهنما
حق با شاخ نبات است
حق با شاخ نبات است «زمانی که اروپا از خواب غفلت بیدار شد، شما چه می‌کردید؟» «می‌گذاشتم ریشم بلند شود!» «به چه منظوری؟» «که بانوان حرمسرا با آن بازی کنند؟» «آیاا از اعمالتان پشیمان نیستید؟» «من که گناهی نکرده‌ام.» رویاهای ما به دو شکل ظاهر می‌‌شوند: یکی در خواب، یعنی در جایی که نمی‌توان عناصر آن‌ها را بازشناخت، آن‌ها را تنظیم کرد و به آن‌ها ...
خاطرات بندباز پیر
خاطرات بندباز پیر کتاب حاضر مجموعه‌ای است از نوشته‌های کوتاهی که خاطرات شخصی مرا باز می‌گویند. نه حجم آن‌ها زیاد است و نه همه آن‌ها بیانگر واقعیت‌اند. حجم آن‌ها زیاد نیست، چون عمر آدمی کوتاه است، بیانگر واقعیات نیستند، زیرا ما تنها با واقعیات زندگی نمی‌کنیم. در زندگی ما رویاها نیز نقش عمده‌ای ایفا می‌کنند.
ماهی گربه را خورد (داستان‌های طنزآمیز برای کودکان ریش‌دار)
ماهی گربه را خورد (داستان‌های طنزآمیز برای کودکان ریش‌دار) کتاب حاضر مجموعه‌ای است از داستان‌های طنزآمیز. اما طنز چیست؟ طنز هنری است ظریف و کم و بیش استثنایی. اگر به اندازه کافی جدی گرفته نشود، به اثری مضحک و «نخ‌نما»، و اگر بیش از حد جدی گرفته شود، به هجو تبدیل می‌شود. بر خلاف لطیفه، طنز زمینه‌ای ذهنی دارد، اما ذهن طنزپرداز ذهنی است در بند طغیانگر؛ و شگفتا، وسیله‌ای ...
زیر سقف‌های کاغذی (انسان‌ها چهره‌ها صورتک‌ها) مجموعه داستان
زیر سقف‌های کاغذی (انسان‌ها چهره‌ها صورتک‌ها) مجموعه داستان جای تردید نیست: ما زیر «سقف‌های کاغذی» زندگی می‌کنیم،‌ زیر سقف‌هایی که هر لحظه خطر فرو ریختن آن‌ها وجود دارد. این، سرنوشت بیش از نیمی از مردم جهان، به ویژه ساکنان کشورهای جهان سوم است. زیر سقف‌های کاغذی آدمیان نیز از جنس کاغذند: سفیدند، زمانی که زاده می‌شوند، سیاه‌اند. هنگامی که جهان را تزک می‌کنند. فاصله بین این دو نقطه ...
کلاغ‌ها شلیته پوشیده‌اند
کلاغ‌ها شلیته پوشیده‌اند در شهر کلاغ‌ها شلیته پوشیده‌اند. سارها فینه بر سر دارند. و زاغچه‌ها، لباده بر تن. در شهر سرو‌ها با عصا راه می‌روند. و بیدهای مجنون خمیده و خاموش. در شهر همگان نقاب بر چهره دارند، اما مردی نیز هست بی‌صورتک. ناگاه از میان جمع فریاد دلقکی گوژپشت: «نادان! به چه زل زده‌ای؟ برخیز! باید چهره‌ات را تغییر دهی، باید به ...
مشاهده تمام رمان های تورج رهنما
مجموعه‌ها