رمان ایرانی

قصه من و او

از یکی دو روز قبل زنی با دفتر کار و تلفن همراهم تماس گرفت.بعد از تعریف و تمجید از من و کتاب‌هایم که منتشر شده بود خودش را همسر فلان استاد دانشگاه معرفی کرد که دستی به قلم داشت و حاصل نوشته‌های شوهرش مورد توجه کسانی است که اهل مطالعه و قلم وکتاب هستند.بدوت اینکه به ذهنم فشار بیارم استاد نویسنده را شناختم و خیلی زود تقاضایش را پذیرفتم تا او را در دفتر کارم ملاقات کنم .خانم شوهر از دست داده بعد از مقدمه‌ای هرچند کوتاه،از خودش،زندگی‌اش،پسر و دختر همسر اول شوهرش،و اینکه او را کشتند،و چرا کشتند اوراقی به من داد و گفت ((او قصد داشت زندگی پر فراز و نشیب خودش را بنویسد که متآسفانه عمرش به سر آمد،اگر ممکن است شما از روی این نوشته‌ها آرزوی او را بر آورید)) از آنجایی که ما نویسندگان تشنه این‌گونه خاطرات واقعی هستیم ،با کمال میل پذیرفتم و بعد از مطالعه و چندین بار ملاقات با آدم‌های که چهار چوب قصه را تشکیل می‌دادند این داستان را نوشتم و به حکم وصیت استاد نامش را ‹‹قصه من و او›› گذاشتم.

اوحدی
9786006544021
۱۳۹۱
۵۳۶ صفحه
۹۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن کریم‌پور
آن‌سوی نیزار
آن‌سوی نیزار این کتاب یک رمان است. مردی شصت ساله و موقر، داستان زندگی خود را به سعید، خبرنگار ساکن لندن می‌دهد تا چاپ شود. سعید داستان را می‌خواند و به نظرش بسیار پرکشش و جالب می‌آید. او سرگذشت پر نشیب و فراز مرد را که در طول مدت خبرنگاریش هیچگاه با مانند آن مواجه نشده بوده، به چاپ می‌رساند و شکی ...
گردی روی آینه
گردی روی آینه روزها و هفته‌ها پشت سر هم می‌گذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه می‌رفتم و شنبه‌ها و چهارشنبه‌ها بعد از ظهرها کلاس داشتم. گاهی هم ادای خانواده احمد را در آورده هفته‌ای یک بار با خانواده که آقا رضا و مژگان هم عضوی از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف می‌کردیم که مادرم خوشش نمی‌آمد. ...
بهانه‌ای برای ماندن
بهانه‌ای برای ماندن پدرم یک مزرعه کوچک و یک باغ داشت که با همان زندگی ماها رو که دو برادر بودیم و سه خواهر، می‌گذروند. من از همان دوران نوجوانی دوست داشتم ناخدای کشتی بشم، چون اغلب در تابستان که مدرسه‌ها تعطیل می‌شد می‌رفتم چابهار، نزد داییم. از آنجا بود که به دریا علاقه‌مند شدم. کلاس ششم ابتدایی رو که تموم کردم داییم ...
از دیاری به دیار دیگر
از دیاری به دیار دیگر از دیاری به دیار دیگر رفتن، سعادت و خوشبختی به دنبال ندارد بلکه آن‌ها سرگردانی هستند گم‌شده در دیار غربت. امروز غروب که آخرین سطرهای سرگذشتم را می‌نویسم از پنجره آپارتمان ناتان تماشاگر رودخانه تایمز هستم که مانند ماری خوش خط و خال به دور خودش می‌پیچید و می گوید: هر کجا هستید باشید آسمان مال شماست پنجره، فکر، هوا، ...
احساس پنهان
احساس پنهان قصه مردی شصت ساله است که با یک ازدواج تحمیلی زندگی می‌گذراند، در پی ماجرایی پر نشیب و فراز دلباخته زنی جوان می‌شود...
مشاهده تمام رمان های حسن کریم‌پور
مجموعه‌ها