رمان ایرانی

مردگان جزیره‌ موریس

پنجه خالی اش را از زیر بالش بیرون آورد.خیس عرق بود و قلبش چنان می‌زد که انگار می‌خواست از سینه‌اش بزند بیرون.مرد را نشناخت.شباهتی به کس یا کسان آشنایی داشت،اما ذهنش راه نمی‌داد و نمی‌دانست این شباهت به چه کسی است و کجا او را دیده.نشست بر روی تشک و به پرده ضخیم پنجره اتاق نگاه کرد.بلند شد سرپا،رفت کنار پنجره،پشت به دیوار داد و گوش سپرد به آن سوی پنجره و صدایی نشنید.سر جلو برد و پرده را کنار زد.به درختان تیره در روشنایی چراغ‌های حیاط عمارت نگاه کرد.پرده را کشید و در طول اتاق قدم زد .دلش آرام گرفته بود .اما یاد آوری خوابی که برای چندمین بار می ‌دیدید نگرانش می‌کرد.همان کالسکه بود و همان مرد.اما هربار تغییر کوچکی می‌کرد. درشکه همیشه سیاه رنگ بود .رنگ اسب‌ها هربار تغییر می‌کرد.کالسکه جلوی پایش می ایستاد.مرد سیاه پوش از کالسکه پیاده می‌شد.کلاه از سر بر می‌داشت و تعظیم می‌کرد بعد قامت راست می‌کرد ،در کالسکه را باز می‌کرد و تابوت سیاهی را نشانش می‌داد و می گفت ((تابوت برای اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت ،قائد عظیم الشان ملت))

زاوش
9786009093953
۱۳۹۱
۲۹۲ صفحه
۵۳۵ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده فرهاد کشوری
۱۱ رمان Farhad Keshvari
دیگر رمان‌های فرهاد کشوری
شب طولانی موسا
شب طولانی موسا
صدای سروش
صدای سروش من هم وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. موفقیت من شکست دیگری است. من نمی‌خواهم بازنده باشم. انجام این کارها هیچ ارتباطی به من ندارد. من خودم نیستم. جیکاک را در غار جا گذاشتم. من آقا هستم. مردی که وظیفه دارد و نقشی که باید ان را خوب بازی کند.
ماموریت جیکاک (صدای سروش)
ماموریت جیکاک (صدای سروش) «بلند شدم رفتم از لابه‌لای تکه پارچه‌های رنگارنگ راه باز کردم و از اتاق بیرون زدم. از میان عوعوی سگ‌ها. صدای گوسفندها و گاوها به میان آبادی رسیدم که صنم را دیدم. بزغاله تازه‌زایی را بغل کرده بود و از میان در باز آغل نگاهم می‌کرد. هر بار می‌دیدمش، مهرش بیشتر به دلم می‌افتاد. آرزو می‌کردم کاش تنها ما دو ...
کوپه شماره 5
کوپه شماره 5 در ساختمان را که باز کرد، اول دست‌ها را دید. بعد نفهمید چطور چنگ انداختند و از روی موزاییک‌ها بلندش کردند. تا آمد فریاد بزند و کمک بخواهد چسبی دهانش را بست. دست و پایی زد تا از دستانش بیرون بیاید. زورش نرسید. دم‌پایی‌ها از پاهاش درآمدند و روی موزاییک‌های کف پیاده‌رو افتادند. زورکش بردند و هلش دادند توی پرادو. ...
گره کور
گره کور
مشاهده تمام رمان های فرهاد کشوری
مجموعه‌ها