تخیل را مرده حساب کن (داستان کوتاه)
واقعیت ذهنی وجود داشت و واقعیت جسمی، هر دو به یک اندازه واقعی اما نه به یک اندازه دلپذیر از این رو هر چه بیشتر جسماش او را از ذهناش آزادتر میساخت، مجبور میشد زمان کمتری در روشنایی صرف کند، به امواج کفآلود این جهان تف کند؛ و کمتر در این نیمهروشنا باشد، جایی که انتخاب رستگاری مقدمهای بر تلاش ...
هذیانها
هر یک از هشت بخش کتاب شاید پارههایی باشند از یک کابوس بزرگ که مجموعه کلی را شکل میدهند. خوانندهای که با سایر آثار بکت آشنایی ولو سطحی داشته باشد، در درک این متنها با مشکل کمتری مواجه خواهد شد؛ چه در یکایک سطرهای کتاب، اشارتهایی به نوشتههای قبلی بکت پنهان است. در این اثر، نویسنده از روی عمد و ...
اما ابرها
پس بار آخری که قصه پرغصه گفته شد همانطور نشستند انگار که بدل به سنگ شده باشند. از تک پنجره سپیدهدم نوری نتاباند. از خیابان صدای احیایی نمیآمد. یا غرق در که میداند چه افکاری بودند که آنان اعتنایی نکردند؟ به روشنای روز به صدای احیا. که میداند چه افکاری. افکار، نه، افکار نه. اعماق عقل. غرق در که میداند ...
در انتظار گودو (سوگخندنامه در 2 پرده) نمایشنامه
نمایشنامه فلسفی «در انتظار گودو» روایت 2 ولگرد با نام «استراگون» و «ولادیمیر» است که در گوشهای از بیابان در انتظار موجودی با نام «گودو» هستند. آنها هرگز گودو را ندیدهاند و نمیدانند که چرا انتظار او را میکشند. آنچه انتظارش را میکشند برایشان مبهم است. یگانه چیزی که آنها را آنجا نگه داشته فقط این امر ساده و خام ...