نمایش‌نامه

1 نامه عاشقانه سانسور شده

یه پسر هیکل میزون، این‌جوری... زد تو سینه‌م/ افتادم تو جوب... گفتم هتته... گفت رتته... یکی گذاشت تو گوشم... گفتم نامردیه... دومی‌شو از اولی‌ش قایم‌تر زد/ دست کردم تو جیبم که برم و بیام... چشام و باز کردم، دیدم مریض‌خونه روسام... حالا ما به همه گفتیم زدیم... شومام بگین زده... آره خوبیت نداره... واردین که...

9789643378127
۱۳۹۴
۱۲۰ صفحه
۲۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیر دژاکام
زیباترین گل‌های قالی و 2 نمایش‌نامه دیگر
زیباترین گل‌های قالی و 2 نمایش‌نامه دیگر ... بافته می‌شن. میان بالا، لاکی می‌پیچند به ساقه‌های سبز که حلقه بزنند دور غنچه‌های جوونشون که کسی بهشون آسیب نرسونه، گل‌ها کنار تشت آبی می‌رقصیدند، بالا می‌آیند، دسته دسته، شناورند، می‌خونند، همون قالی خاتون، من از آسمون آبی و گل‌های صورتی و سرخش و صدای آشناشون می‌شناسمش، خودم رنگشون کردم، ببین یوسف این کتاب مال پدرم بود، مادر اونو ...
دزدآب شله‌پزان ما همه اهل 1 محله‌ایم
دزدآب شله‌پزان ما همه اهل 1 محله‌ایم صحنه هر کجا که جماعتی گرد هم آیند. چشم‌انداز: شبی مهتابی در اطراف بیرجند، یک چشمه آب در میان چند صخره کوچک و دور تا دور صحنه، صخره‌های بلندی که با دو شکاف در رو به رو و راست از هم جدا شده‌اند. شکاف رو به رو به اندازه گذر چهار نفر سواره است، چیزی مانند یک تنگه که تا عمق ...
ساقی و 1 دامان ماه و ستاره
ساقی و 1 دامان ماه و ستاره سرکرده تیغ کشیده با غضب به سمت پیرمرد می‌رود. آرام سرعت می‌گیرد و شمشیرش را بالا می‌برد. نزدیک می‌شود و تیغش را فرود می‌آورد که در میانه راه شمشیر دیگری در هوا می‌چرخد و سرکرده را نقش بر زمین می‌کند. فتاح که در میدان بازی بی‌حرکت مانده بود، برای نبرد میدان می‌گیرد...
غزل کفر
غزل کفر سنه چهل از حجرت بود و من مشق لغت عرب می‌کردم که سوار بر اسب سیاه آمدی، بر پوست آهو نوشتم همونه، مرد منه!خواستگاریت را پدر از سر مهر من پذیرفت. هنوز جواب من بله است اگر پاسخ جواب‌هایم را بدهی...
مشاهده تمام رمان های امیر دژاکام
مجموعه‌ها