رمان نوجوان

هوای دلبستگی

آیلی سر به زیر انداخته و خط‌های روی شلوار جینش همه آن چیزی بود که می‌دید. حس عجیبی داشت. انگار یک‌بار چند تنی از روی شانه‌هایش برداشته شده و حالا انتظار می‌کشید بشنود آن چیزی که این مدت خواب و خوراک را حرامش کرده بود؛ اما نمی‌خواست او با سوال‌هایش گیج شود. باید مهلت می‌داد خودش را جمع و جور کند و به حرف بیاید. اعترافات ترسناکی که هنوز امیدوار بود چیزی خلاف آن‌چه فکر می‌کند باشد.

9786007507285
۱۳۹۵
۵۵۷ صفحه
۸۶۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های بیتا فرخی
پاییزه
پاییزه اطرافم را مه غلیظ پر کرده بود و هیچ صدایی به گوش نمی‌رسید. بی هدف چند قدم به جلو برداشتم. از صدای خش خش برگ‌های زیر پایم متوجه شدم در باغی هستم. صدای کلاغ‌ها کم کم گوشم را پر می‌کرد. گویی قرار بود اتفاق شومی بیفتد.
در 1 نگاه
در 1 نگاه خسته بودم و مایوس. مایوس‌تر از آنی که حتی به خودم اندک امیدی بدهم. فکر می‌کردم که رامتین مرده و کتاب عشق من و او برای همیشه بسته شده. احساس بدبختی می‌کردم و با گریه از درگاه خدا می‌خواستم که به زندگی من هم پایان دهد تا در دنیایی دیگر با محبوبم دیدار کنم...
سروین
سروین نگاهی به پشت سر می‌کنم. نه، منظورم آن روزهایی است که سال‌ها از گذرشان گذشته. و تمامی آن بچه‌هایی را می‌بینم که شور و شوق جوانی به هرکاری، چه درست و چه غلط وادارشان می‌کرد. آنجا، عشق با نگاه آغاز می‌شد و ریشه می‌یافت. عشقی که فقط معنای خواستن نداشت می‌رفت تا یکی شدن، با هم شدن. چقدر زندگی ما آدم‌ها مثل درخت‌هاست؛ یکی سرخم می‌کند نمی‌ایستد و یکی می‌ایستد و می‌شود ...
تا روشنایی
تا روشنایی یک ماه است با خودم کلنجار می‌روم. یک ماه است که هر شب روی صفحه مانیتور ایمیل‌های قدیمی تو را می‌خوانم و می‌خواهم از دلتنگی‌هایم بگویم نمی‌شود. شاید 10 سال از آخرین باری که قلم به دست گرفته و نامه‌ای نوشته‌ام می‌گذرد. یادت می‌آید تابستان‌ها همان دو سه هفته‌ای که شیراز یا لواسان می‌رفتی، چندتا نامه برای هم پست می‌کردیم؟ هنوز ...
مشاهده تمام رمان های بیتا فرخی
مجموعه‌ها