مجموعه داستان داخلی

آه ای مامان

«... این زن، توی این سن، همین طور الکی ‌الکی شروع می‌کند به بازی کردن مثل بچه‌ها، اصلا هم کاری ندارد کسی باشد یا نه. وقتی می‌خواهد بازی کند، خودم برایش موسیقی می‌گذارم و می‌نشینم تماشایش می‌کنم و بغض گلویم را می‌گیرد. جوری می‌رود تو کوک موسیقی که نگو. اول دست‌هاش را مثل بال‌های پروانه بالا و پایین می‌کند. درست مثل بچه‌های کوچک. خیلی معصومانه. بعد هم شروع می‌کند و با انگشت‌های هر دو دست شکلک می‌سازد. مثلا قلب می‌سازد یا یک جور حشره خیالی یا چهارپایی که در حال دویدن است و یا دو انگشت دستش را راه می‌برد روی پایش، مثل بچه‌ها، وقتی راه رفتن آدمیزاد را تقلید می‌کنند. من هم می‌نشینم نگاهش می‌کنم. اصلا کاری به کارش ندارم. این طور مواقع است که حالت چشم‌هایش مثل چند سال قبل، وقتی بابا و آبجی زنده بودند و تو هم بودی می‌شود. وقتی سرحال بود. خیلی این نگاهش را دوست دارم. این کار خوشحالش می‌کند. باید ببینی‌اش...»

نون
9786007141953
۱۳۹۶
۱۱۲ صفحه
۱۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های احمد حسن‌زاده
مستر جیکاک
مستر جیکاک این خبرها مثل باد است. در چشم به‌هم‌زدنی همه‌جا می‌پیچد. آن‌ها که حیله در آستین دارند، شتاب می‌کنند. شب و روز خواب را بر خود حرام می‌کنند و اسب‌های‌شان را می‌تازند و دشت از پی دشت و کوه از پس کوه سم‌ها زمین را نقطه‌چین می‌کنند. برای چه؟ به خاطر ترس. به خاطر کار از دست نشدن، لو نرفتن کارها ، ...
خیال‌باز
خیال‌باز می‌گم: «چه موجودیه، خاله جان؟» بعد یهو خاله می‌ره تو فکرای خودش و چشمانش رو آروم می‌بنده، اما اون دو تا سیاره چشمش مدام زیر پلک در حرکتن، عین حرکت زمین و ماه دور خورشید، اون‌طوری. می‌گه: «خیال مثل عشق می‌مونه، بار اول که می‌آد سراغت مثل اولین بوسه جادویی تو عشقه، خب معلومه که جادوت می‌کنه. بار دومی که ...
مشاهده تمام رمان های احمد حسن‌زاده
مجموعه‌ها