رمان ایرانی

خیال‌باز

می‌گم: «چه موجودیه، خاله جان؟» بعد یهو خاله می‌ره تو فکرای خودش و چشمانش رو آروم می‌بنده، اما اون دو تا سیاره چشمش مدام زیر پلک در حرکتن، عین حرکت زمین و ماه دور خورشید، اون‌طوری. می‌گه: «خیال مثل عشق می‌مونه، بار اول که می‌آد سراغت مثل اولین بوسه جادویی تو عشقه، خب معلومه که جادوت می‌کنه. بار دومی که خیال می‌آد سراغت یه قدری عمیق‌تره، مثل عشق، باهاش انس می‌گیری و بهش عادت می‌کنی، مثل شعر حافظ که اگه باهاش انس گرفتی، دیگه کارت تمومه. سومین بارش منتهی با عشق خیلی فرق می‌کنه. تو عشق با سومین بوسه همه‌چیز می‌ره که عادی بشه و اگه نخوای اون‌طوری همه‌چیز به لجن کشیده بشه، باید خیلی خلاقیت به خرج بدی. اما خیال، وااای، خیال، هاای، خیال... وقتی برای بار سوم می‌آد سراغت، یه چیز دیگه‌ست. سومین خیال شبیه یه سرنخه واسه کشف یه راز. خیال این‌طوریه، بار سوم فقط نمی‌آد، بلکه توی مغز و قلب منفجر می‌شه، بدون این که از قبل تو رو آماده کرده باشه.» با خودم می‌گم عاشق همین غافل‌گیری دل‌دیوونه‌کن خیالم. خیال، ای جوونووم خیال.

نشر نون
9786008740612
۲۲۴ صفحه
۱۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های احمد حسن‌زاده
آه ای مامان
آه ای مامان «... این زن، توی این سن، همین طور الکی ‌الکی شروع می‌کند به بازی کردن مثل بچه‌ها، اصلا هم کاری ندارد کسی باشد یا نه. وقتی می‌خواهد بازی کند، خودم برایش موسیقی می‌گذارم و می‌نشینم تماشایش می‌کنم و بغض گلویم را می‌گیرد. جوری می‌رود تو کوک موسیقی که نگو. اول دست‌هاش را مثل بال‌های پروانه بالا و پایین می‌کند. درست ...
مستر جیکاک
مستر جیکاک این خبرها مثل باد است. در چشم به‌هم‌زدنی همه‌جا می‌پیچد. آن‌ها که حیله در آستین دارند، شتاب می‌کنند. شب و روز خواب را بر خود حرام می‌کنند و اسب‌های‌شان را می‌تازند و دشت از پی دشت و کوه از پس کوه سم‌ها زمین را نقطه‌چین می‌کنند. برای چه؟ به خاطر ترس. به خاطر کار از دست نشدن، لو نرفتن کارها ، ...
مشاهده تمام رمان های احمد حسن‌زاده
مجموعه‌ها