رمان ایرانی

خوش هوندی لیلی

کاش می‌شد از خاطرات آن شب کذایی گذر کنم. مگر می‌شد بدون عبور از دیروز به امروز رسید؟ باید از آن شب می‌گذشتم تا به فردا برسم. شاید بتوانم به صراحت بگویم سرنوشت من از همان شب رقم خورد. همان شبی که قرار بود در جشن فارغ‌التحصیلی دوستم داشتم شرکت کنم. یک شب برای هزار شب کافی بود. یک شب برای یک عمر هم کافی بود!

9786007507391
۱۳۹۶
۴۴۸ صفحه
۱۶۹۶ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیمین شیردل
۱۴ رمان Simin Shirdel
دیگر رمان‌های سیمین شیردل
خط احساس
خط احساس آدمایی مثل تو هیچ‌وقت بزرگ نمی‌شن شاید تو ظاهر احساس قدرت کنی ولی در باطن این طور نیست. زمانی که من به تو احتیاج داشتم در بدترین شرایط ترکم کردی. سه ساله دارم می‌سوزم و می‌سازم بعد یهو می‌آی می‌گی بزرگ شدم و مستقل!!! حال امروزت چه فایده‌ای به حال من دیروز داره؟
آرام
آرام سایه‌بان نگاهت، در دمادم بارش ابرها، مخمور و شکننده و پرتاب. وقتی بر گونه‌های لعابینت، قطرات اشک می‌غلطد، چه زیباست! دیدن مژگان نمناکت.
تنها من
تنها من انگار کسی روی دستم افتاده بود و می‌بوسید و نوازش می‌کرد و اشک‌هایش روی پوست زرد و خشکیده‌ام چکه می‌کرد. شاید پدر بود، بارها در خواب بودم او را به این حالت دیده بودم. صدایش در بغضی ناتمام شنیده می‌شد: - منو ببخش. خدایا چی می‌بینم... چه بلایی سر عزیزم، امیدم، عشقم اومده چرا خدا؟
3 ایکس‌لارژ
3 ایکس‌لارژ با خوشحالی گفتم: «نظرش در مورد ازدواج من چیه؟ » «میگه خیلی خوبه، هرشب بره مترو، من ایستگاه آخر منتظرشم.» «وای نه مامان... نمی‌خوام کسی منتظرم باشه... از خیر شوهر پیدا کردن تو مترو گذشتم.» «بابابزرگ از دستت ناراحت شد. میگه ناشکر نباش. ایستگاه آخر جای بدی نیست از جهنمی که ما توش هستیم خیلی خیلی بهتره.»
مشاهده تمام رمان های سیمین شیردل
مجموعه‌ها