چیزی که در مورد د. ب. اذیتم میکنه اینه که اون این همه از جنگ بدش میآد ولی تابستون پیش این کتاب وداع با اسلحه رو داد بخونم. گفت کتاب محشریه. اصلا سر در نمیآرم. کتابه درباره این یاروئهس – ستوان هنری – که مثلا قراره خیلی شخصیت باحالی باشه. نمیفهمم چطوری د. ب. میتونه هم از جنگ متنفر باشه و هم از کتاب مزخرفی مث این خوشش بیاد. یا چطوری میتونه هم کتاب مزخرفی مث وداع با اسلحه رو دوس داشته باشه هم کارای رینگ لاردنر یا اون یکی رو که خیلی دوس داره، گتسبی بزرگ. وقتی اینا رو بهش گفتم خیلی ناراحت شد و گفت کوچیکتر از اونم که ارزششو بفهمم. ولی من این جور فکر نمیکنم. منم کارای رینگ لاردنر و گتسبی بزرگ رو دوس دارم. دیوونه گتسبی بزرگم. من که دیوونهشم…