و در هتل، وقتی راهروها در سکوت فرو می‌رفت، فدیا در اتاقشان نزد آنیا می‌آمد تا مانند درسدن به وی شب به‌خیر بگوید؛ و بعد شنا را آغاز می‌کردند، دست‌هایشان را از آب بیرون می‌آوردند و آن‌قدر شنا می‌کردند تا ساحل ناپدید می‌شد…
۱ نفر این نقل‌قول را دوست داشت
💟💟💟
‫۳ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۰۸:۵۸