وقتی عاشق بودم، همهچی فرق میکرد. چیزهارو اینجوری نمیدیدم. همین آدم نبودم. اغلب به خودم میگفتم "شغل خوبی داری" ، هر روز صبح موقع رفتن، مادربزرگرو با محبت میبوسیدم و واقعا فکر میکردم اینجا جای قشنگییه، یه جای ساکت و دوستداشتنی واسه زندگی.
وقتی عاشق بودم، همهچی فرق میکرد. چیزهارو اینجوری نمیدیدم. همین آدم نبودم. اغلب به خودم میگفتم "شغل خوبی داری" ، هر روز صبح موقع رفتن، مادربزرگرو با محبت میبوسیدم و واقعا فکر میکردم اینجا جای قشنگییه، یه جای ساکت و دوستداشتنی واسه زندگی.