hedgehog

hedgehog

جملات ارزشمند کتاب ها که همچون دسته گلی از آسمان فرو می ریزند...

آخرین فعالیت‌ها


  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    ما باید به چیزها به سبب درستی‌شان، و نه به علت قدمتشان، احترام بگذاریم. ادیان قدیمی با پافشاری بر این‌که اگر ما سنت‌ها را رها کنیم، آن‌گاه به همهٔ مقدسات گذشته اهانت کرده‌ایم، ما را به دام می‌اندازند. و اگر یکی از نیاکان ما شهید شده باشد، ما بیش‌تر به دام می‌افتیم؛ زیرا ما احساس احترامی دائمی به عقاید آن شهید می‌کنیم، حتی اگر بدانیم که آن عقاید پر از ... (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من آرزو می‌کنم که روزی جهان خالی از دین شود، جهانی با یک دین جهانی که در آن همهٔ اشخاص برای تجربه و ستایش خداوند از عقلشان استفاده می‌کنند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من حالا فقط به چیزهایی توجه می‌کنم که تحت کنترل خودم خودم‌اند. » «مثلِ؟» «من فکر می‌کنم که فقط بر یک چیز کنترل دارم: روند تعقلم.» (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    یک انسان آزاد تا زمانی می‌تواند در میان جاهلان زندگی کند که بتواند از علایق آنان اجتناب کند. یک انسان آزاد صادقانه زندگی می‌کند، نه فریب‌کارانه. فقط انسان‌های آزاد برای یکدیگر مفیدند و می‌توانند دوستی‌ای واقعی را شکل دهند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من داستان‌ها را دوست دارم. داستان‌ها به درس‌ها زندگی و عمق می‌دهند. همه عاشق داستان‌اند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    وقتی فهمیدم اینشتین، یکی از اولین قهرمانانم، اسپینوزایی بوده است، این احساس شباهت با اسپینوزا در من تقویت شد. وقتی اینشتین از خدا حرف می‌زند، منظورش خدای اسپینوزایی است: خدایی که کاملاً با طبیعت یکی است، خدایی که دربردارندهٔ همهٔ جواهر است، و خدایی «که با جهان تاس بازی نمی‌کند». منظور اینشتین از این عبارت این است که هر چیزی که رخ می‌دهد، بدون استثنا، تابع قوانین منظم طبیعت است. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    می‌پرسیدم، آیا می‌دانند که مردم امریکا با تمام تجمل ساخته‌ی ماشین و راحتی‌هایش، چه تهی، بی‌آسایش و بدبخت‌اند. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    Nero (آب): نخستین کلمه‌ی یونانی بود که یاد گرفتم، و چه کلمه‌ی قشنگی. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    دوست دارد کارها را با دستانش، با تمام پیکرش انجام دهد، و می‌توانم به راحتی بگویم با دل و جانش. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    غذا… غذا چیزی بود که به آن علاقه‌ای شهوانی داشت. از زمان کودکی‌اش از غذای خوب لذت برده بود، و گمان می‌کنم تا دم مرگ هم‌چنان از آن لذت خواهد برد. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    اگر ناغافل او را کنجکاوانه زیرنظر می‌گرفتی، احساس می‌کردی جایی بی‌جنبش نشسته و فقط چشم گرد عقابی‌اش مراقب است، که او پرنده‌ای است به خواب مصنوعی برده شده یا که خودش خودش را خواب کرده، و سرپنجه‌هایش به مچ غولی نامریی بسته است، غولی چون زمین. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    انسانی صریح‌تر، دست یافتنی‌تر و آسان‌گیرتر از یونانی در برخورد پیدا نمی‌شود. او بی‌درنگ دوست می‌شود و از آن دست می‌کشد. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    خالی نگه داشتن ذهن کار بزرگی است، کاری بزرگ و بسیار سلامت‌بخش. تمام طول روز را خاموش بودن، هیچ روزنامه‌ای نخواندن، صدای هیچ رادیویی نشنیدن، به هیچ اراجیفی گوش نکردن، سرتاپا و دربست تنبل بودن و از هر حیث به کل لاقید به سرنوشت جهان، بهترین دارویی است که شخص می‌تواند به خودش تجویز کند. معرفت کتابی به تدریج کنار گذارده می‌شود، مشکلات حل و برطرف می‌شوند، گره‌ها به آرامی ... (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    فرانسوی نه می‌داند چگونه ببخشد، نه می‌داند چطور طلب احسان کند در هر حال راحت نیستند. همین که اسباب زحمت شما نشوند، فضیلتی به شمار می‌آورند. این هم یک جور حصار است. یونانی هیچ حصاری به گرد خود ندارد: او بی‌دریغ می‌دهد و می‌ستاند. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    وقتی با خودت راست باشی، بی‌اهمیت است چه پرچمی برفراز سرت در اهتزاز است، یا کی چه دارد، یا که به زبان انگلیسی حرف می‌زنی یا مغولی. نبودن روزنامه‌ها، نبودن خبرها درباره‌ی آنچه آدمیان در بخش‌های گوناگون جهان برای زندگی‌بخش‌تر کردنِ زندگی یا کاستن از قابلیت آن انجام می‌دهند، بزرگ‌ترین موهبت الهی است. (...)

  • رستاخیز
    ستاره داد
  • شب‌های روشن
    ستاره داد
  • 3 قطره خون
    ستاره داد
  • زنده به گور
    ستاره داد
  • سه‌تار
    ستاره داد
  • مارینا
    ستاره داد