hedgehog

hedgehog

جملات ارزشمند کتاب ها که همچون دسته گلی از آسمان فرو می ریزند...

آخرین فعالیت‌ها


  • اضطراب موقعیت
    از اضطراب موقعیت :

    اضطراب وضعیت STATUS ANXIETY: اضطرابی چنان ویران‌گر که قادر است ابعاد گسترده زندگی‌هایمان را به ویرانی بکشاند و دلهرهٔ ناکامی از عدم تطابق خویشتن با ایده‌آل‌هایی که جامعه برای موفقیت تعیین کرده است را در ما برانگیزد و درنتیجه، حس تهی‌بودن از احترام و شایستگی را در وجودمان پدید آورد. دلهره‌ای حاکی از دون‌پایگی کنونی یا سقوط به جایگاهی فرومایه‌تر. (...)

  • اضطراب موقعیت
    از اضطراب موقعیت :

    به‌دست‌آوردن منزلت دشوار است و یک عمر حفظ آن دشوارتر. صرف‌نظر از جوامعی که منزلت از بدو تولد به شخص بخشیده می‌شود و در رگ‌هایش خون اشراف‌زادگی جاری می‌شود، موقعیت ما به آنچه به‌دست می‌آوریم بستگی دارد و عواملی مانند حماقت، نشناختن خویش، اقتصاد کلان، یا کینه‌توزی می‌تواند ما را به ورطهٔ شکست بکشاند. و شکست تمسخر به‌بار می‌آورد: آگاهی عذاب‌آوری که به ما می‌فهماند که در مجاب‌کردن جهانِ ارزش‌هایمان ... (...)

  • اضطراب موقعیت
    از اضطراب موقعیت :

    «من» یا خودانگارهٔ ما را می‌توان به‌صورت یک بادکنک سوراخ در نظر گرفت که برای معلق ماندن در هوا مدام به هلیوم محبت بیرونی نیاز دارد و تا ابد به ریزترین سر سوزن‌های بی‌توجهی حساس است. ممکن است در ابتدا باور این مسئله که توجه‌های دیگران باعث سرخوشی ما و بی‌توجهی‌شان باعث سرافکندگی‌مان می‌شود سخت و بی‌معنی به‌نظر برسد. ممکن است به‌علت آن‌که همکارمان با بی‌حواسی با ما خوش و ... (...)

  • اضطراب موقعیت
    از اضطراب موقعیت :

    آشکارکردن هر دلهره و اضطرابی از لحاظ اجتماعی نابخردانه است. در نتیجه، ابراز ناراحتی درونی نامتعارف است و اغلب به خیره‌نگاهی دلواپسانه، لبخندی نمایشی، یا مکثی طولانی که پس از شنیدن اخبار موفقیت‌های دیگران رخ می‌دهد خلاصه می‌شود. (...)

  • اضطراب موقعیت
    از اضطراب موقعیت :

    نادیده‌گرفته‌شدن بر شدت ارزیابی‌های منفی از توانایی‌مان می‌افزاید، در حالی که یک لبخند و یک تمجید کوچک نتیجه‌ای عکس آن می‌دهد. به‌نظر می‌رسد که ما برای تحمل خویش مرهون عواطف دیگران هستیم. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    ما باید به چیزها به سبب درستی‌شان، و نه به علت قدمتشان، احترام بگذاریم. ادیان قدیمی با پافشاری بر این‌که اگر ما سنت‌ها را رها کنیم، آن‌گاه به همهٔ مقدسات گذشته اهانت کرده‌ایم، ما را به دام می‌اندازند. و اگر یکی از نیاکان ما شهید شده باشد، ما بیش‌تر به دام می‌افتیم؛ زیرا ما احساس احترامی دائمی به عقاید آن شهید می‌کنیم، حتی اگر بدانیم که آن عقاید پر از ... (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من آرزو می‌کنم که روزی جهان خالی از دین شود، جهانی با یک دین جهانی که در آن همهٔ اشخاص برای تجربه و ستایش خداوند از عقلشان استفاده می‌کنند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من حالا فقط به چیزهایی توجه می‌کنم که تحت کنترل خودم خودم‌اند. » «مثلِ؟» «من فکر می‌کنم که فقط بر یک چیز کنترل دارم: روند تعقلم.» (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    یک انسان آزاد تا زمانی می‌تواند در میان جاهلان زندگی کند که بتواند از علایق آنان اجتناب کند. یک انسان آزاد صادقانه زندگی می‌کند، نه فریب‌کارانه. فقط انسان‌های آزاد برای یکدیگر مفیدند و می‌توانند دوستی‌ای واقعی را شکل دهند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    من داستان‌ها را دوست دارم. داستان‌ها به درس‌ها زندگی و عمق می‌دهند. همه عاشق داستان‌اند. (...)

  • مسئله‌ اسپینوزا
    از مسئله‌ اسپینوزا :

    وقتی فهمیدم اینشتین، یکی از اولین قهرمانانم، اسپینوزایی بوده است، این احساس شباهت با اسپینوزا در من تقویت شد. وقتی اینشتین از خدا حرف می‌زند، منظورش خدای اسپینوزایی است: خدایی که کاملاً با طبیعت یکی است، خدایی که دربردارندهٔ همهٔ جواهر است، و خدایی «که با جهان تاس بازی نمی‌کند». منظور اینشتین از این عبارت این است که هر چیزی که رخ می‌دهد، بدون استثنا، تابع قوانین منظم طبیعت است. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    می‌پرسیدم، آیا می‌دانند که مردم امریکا با تمام تجمل ساخته‌ی ماشین و راحتی‌هایش، چه تهی، بی‌آسایش و بدبخت‌اند. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    Nero (آب): نخستین کلمه‌ی یونانی بود که یاد گرفتم، و چه کلمه‌ی قشنگی. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    دوست دارد کارها را با دستانش، با تمام پیکرش انجام دهد، و می‌توانم به راحتی بگویم با دل و جانش. (...)

  • پیکره‌ ماروسی
    از پیکره‌ ماروسی :

    غذا… غذا چیزی بود که به آن علاقه‌ای شهوانی داشت. از زمان کودکی‌اش از غذای خوب لذت برده بود، و گمان می‌کنم تا دم مرگ هم‌چنان از آن لذت خواهد برد. (...)

  • رستاخیز
    ستاره داد
  • شب‌های روشن
    ستاره داد
  • 3 قطره خون
    ستاره داد
  • زنده به گور
    ستاره داد
  • سه‌تار
    ستاره داد
  • مارینا
    ستاره داد