آن چیز، که انتظار میکشید، قد برافراشت، به من هجوم آورد، در من ذوب شد، درونم جاری میشود، من از آن آکنده ام. چیزی نیست: آن چیز، منم. هستی، رها شده، آزاد، به رویم موج میزند. وجود دارم.
آن چیز، که انتظار میکشید، قد برافراشت، به من هجوم آورد، در من ذوب شد، درونم جاری میشود، من از آن آکنده ام. چیزی نیست: آن چیز، منم. هستی، رها شده، آزاد، به رویم موج میزند. وجود دارم.