برای نجات اسکار هیچ کاری از من ساخته نبود.
هیچ.
هیچ.
هیچ.
پس کنار اسکار دراز کشیدم، سرش را نوازش کردم و ساعتها اسمش را در گوشش زمزمه کردم.
برای نجات اسکار هیچ کاری از من ساخته نبود.
هیچ.
هیچ.
هیچ.
پس کنار اسکار دراز کشیدم، سرش را نوازش کردم و ساعتها اسمش را در گوشش زمزمه کردم.