-اخترکی را سراغ دارم که یک آقا سرخ روئه توش زندگی میکند. او هیچ وقت یک گل را بو نکرده، هیچ وقت یک ستارهرا تماشا نکرده هیچ وقت کسی را دوست نداشته هیچ وقت جز جمع زدن عددها کاری نکرده.
او هم مثل تو صبح تا شب کارش همین است که بگوید: "من یک آدم مهمم! یک آدم مهمم!" این را بگوید و از غرور به خودش باد کند. اما خیال کرده: او آدم نیست، یک قارچ است!
(#شازده_کوچولو ص21)