نوشته بود: خیلی عجیبه. دیگه نه فیلم، نه رمان ، نه موسیقی؛ هیچ کدوم حال سابق و بهم نمی‌ده. معلوم نیست چه مرگم شده. تو چی فکر می‌کنی؟
.
برایش نوشتم: خدا بیامرزدت. کارت تمام است بچه. دلت زن می‌خواهد.
یعنی داستانش این است که هر مردی؛ یک وقتی می‌رسد به این جا که دیگر هیچ چیز حال سابق را بهش نمی‌دهد و خودش هم نمی‌فهمد که این دگرگونی از کجا آب می‌خورد. معنی روشن و خودمانی یک چنین وضعیتی این است که طرف، دلش یک بغل گرم می‌خواهد که مال خودش باشد. یعنی کار با فاحشه و تک پران و مثل آن هم پیش نمی‌رود. فقط یک زن و آن هم مال خود خودت؛ دوباره ردیف می‌کند. وگرنه هیچ بعید نیست کارت به جنون و دیوانگی هم بکشد.
یعنی اگر بخواهی مانعش بشوی؛ چیزی نمی‌گذرد که عقلت ضایع خواهد شد. این است که مبادا جلوش را بگیری.