یک زن عاشق همه چیز را به فراموشی میسپارد، حتی آن چیزی را که از عشق میداند:
"نه، هیچ، هیچ، من به خاطر هیچ چیز، افسوس نمیخورم. نه خوبی و نه بدی که در حق من کرده اند… همه چیز بی اهمیت است؛ چرا که زندگی وشادی من، هر دو دوباره با تو آغاز میشوند."
یک زن عاشق همه چیز را به فراموشی میسپارد، حتی آن چیزی را که از عشق میداند:
"نه، هیچ، هیچ، من به خاطر هیچ چیز، افسوس نمیخورم. نه خوبی و نه بدی که در حق من کرده اند… همه چیز بی اهمیت است؛ چرا که زندگی وشادی من، هر دو دوباره با تو آغاز میشوند."