لوکستا بازوانش را دورِ سِر کلود میگذارد.
سٍر کلود مرا ترک نکن، لوکستا.
اگِرسن! تو واقعا او را باور داری؟
اگِرسن سرش را تکان میدهد.
پرده
لوکستا بازوانش را دورِ سِر کلود میگذارد.
سٍر کلود مرا ترک نکن، لوکستا.
اگِرسن! تو واقعا او را باور داری؟
اگِرسن سرش را تکان میدهد.
پرده