آخرین فعالیتها
-
از منشی رازدار :
لوکستا بازوانش را دورِ سِر کلود میگذارد. سٍر کلود مرا ترک نکن، لوکستا. اگِرسن! تو واقعا او را باور داری؟ اگِرسن سرش را تکان میدهد. پرده (...)
-
برای منشی رازدار نوشت :
من الآن تمامش کردم و بسیار لذت بردم این کتاب حتما مطالعه بشه دید آدم رو به زندگی وسیعتر میکنه