با همین لبخند‌های بی معنی می‌تونستم خال سیاه کنار لبش رو ببینم که همین طور زل زده بود به من. خال، برجستگی آشکاری داشت و تمام صورتشو رصد می‌کرد. وقتی لبخند می‌زد خال سیاه‌تر به نظر می‌رسید و جا به جا می‌شد. انگار همین حالاست که بیفته روی شال کرم قهوه ایش و از اون جا سر بخوره روی مانتوی خردلیش و آخر سر هم بیفته روی دست چپش که روی زانوش بود و اصلا حلقه که هیچی یه انگشتر هم توی انگشتای دست چپش نبود.
۱ نفر این نقل‌قول را دوست داشت
EJofreh
‫۷ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۱