همان روز بود که تیستو فهمید چرا باغبانهای پیر کمتر با مردم حرف میزنندف چون این باغبانها با گلها حرف میزنند. حتماً خودتان این را خوب میفهمید که خوشآمد گفتن به تمام گل سرخها و یا میخکها دیگر برای آدم نفسی باقی نمیگذارد که آخر شب بگوید شب بخیر آقا، یا نوش جان خانم… {باغبان} سبیلو از یک گل به گل دیگر سرکشی میکرد و نگرانی سلامتی تک تک گلها بود.