خشم من یک اقیانوس است. لحظاتی آرامش و سکون دارد و بعد، بدون هیچ هشداری، آشفتگی میخزد زیر پوستم، آنجا جمع میشود و نیرو میگیرد، آنقدر که دیگر کاری از دستم برنمیآید، جز اینکه تسلیم شوم و اجازه بدهم خروشاش تمام شود.
خشم من یک اقیانوس است. لحظاتی آرامش و سکون دارد و بعد، بدون هیچ هشداری، آشفتگی میخزد زیر پوستم، آنجا جمع میشود و نیرو میگیرد، آنقدر که دیگر کاری از دستم برنمیآید، جز اینکه تسلیم شوم و اجازه بدهم خروشاش تمام شود.