آنجا کسی به چیزی تظاهر نمیکرد؛ و این رهایی از اجرای نقش بود. قوانینی وجود داشت که به ما یاد میداد چطور خوب گوش کنیم و با مهربانی صحبت کنیم. ما یاد گرفتیم چطور احساساتمان را برقصیم، نقاشی کنیم و بنویسیم؛ به جای اینکه آنها را بخوریم، بنوشیم و قورت بدهیم. هر وقت میترسیدیم، همیشه دستهایی بود که آنها را بگیریم.