عقب میروم و به بدنم نگاه میکنم؛ به نشانههای کشیدگیِ پوستم بهخاطر بارداری و شُلشدنِ سینههام بهخاطر شیردادن به بچهها؛ نشانههای جنگجوبودن. اینجا چیزی جز آنچه طبیعت به آن اصرار دارد نمیبینم. این منم: برهنه، بدون معذببودن و حس شرمندگی. فقط من، فقط خودِ من همهٔ چیزی هستم که دوباره به کسی پیشکش میکنم. خدایا ممنونم! چیزیکه کریگ به آن نیاز دارد، فقط خودِ من است.